بسم اللّه الرحمن الرحیم
موضوع: تربیت فرزند 1
تاریخ: 25آذر1391؛ 1صفر1434
قال الله تبارک و تعالی: «وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً»[1] (و کسانىاند که مىگویند: پروردگارا، به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایۀ روشنى چشمان ما باشد و ما را پیشواى پرهیزکاران گردان).
روز تولد مهمترین روز برای انسان
موضوع صحبت پیرامون بحث خانواده و تربیت اولاد است، بیشترین تربیت انسان از هنگام تولّد او تا هنگام مردن او، یعنی در فاصلهای که در این دنیاست، انجام میگیرد. پدر و مادر هم یکی از عوامل مؤثر در تربیت اولاد هستند. لحظۀ ورود انسان به دنیا یعنی تولد او روز بسیار بزرگی است: «أَکْبَرُ مَا یَکُونُ الْإِنْسَانُ یَوْمَ یُولَدُ». تعبیرات متعدّدی در روایت آمده که بزرگترین روزی برای انسان، روز میلاد اوست. در مقابلش امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند:«أَصْغَرُ مَا یَکُونُ یَوْمَ یَمُوتُ»[2] کوچکترین روزی که برای انسان هست روز فوت اوست. گرچه معمولاً افراد روز فوت را روز مهمّی میدانند، از این جهت که برای اطرافیان روز مصیبت است. برای دیگران و اطرافیان که سابقۀ پدر را سالها دیده بودند، مادر را سالها با او ارتباط داشتند روز فوت خیلی مهّم است. روز از دست دادن نعمت بزرگی است. حتّی گاهی حوادثی که منجر به فوت پدر یا مادر شده، از یکی چند روز مانده، همۀ اینها در خاطرهها میماند و فرزندان در ذهنشان هست که روز چند شنبه بود، صبح یا عصر چه شد، چه بیماری پیدا کرد و لحظۀ آخر را هم اگر بالین سر شخص متوفّی حضور داشتند، خیلی خوب بهیاد دارند. آیا فکر میکنید برای خود شخص آن روز، روز مهمّی است؟
یک مقایسه بین روزِ آمدن به این دنیا و روزِ رفتن از این دنیا بکنید، آن وقت میبینید تعابیر بزرگی را امام صادق(علیهالسلام) و امام زین العابدین(علیهالسلام) در روایتهای گوناگون به ما تعلیم دادند. الآن خود بنده و جنابعالی روز میلادمان مهمتر است یا روز فوتمان؟ روز فوت روز تمام شدن کار و برچیدن سفرۀ اعمال است، دیگر تمام شد. روز میلاد، شروع حیات دنیوی است و با آغاز حیات ما میتوانیم کمالاتی را درک کنیم. توجه به این نکته نتیجهاش این میشود که خوب از زندگی دنیاییمان بهره میبریم.
نکتهای که به آن میخواهیم بپردازیم، بحث تربیت خود و فرزندانمان است. یک خانواده باید چه کارهایی را برای تربیت رعایت بکند؟
ترین تأثیرات بر تربیت انسان لحظۀ ورود به دنیا آغاز اساسی
بحث تأثیر تربیت قبل از انعقاد نطفه مطرح است تا لحظۀ خود انعقاد نطفه، پس از آن دوران بارداری، سپس روز میلاد شخص. اگر بخواهیم بررسی بکنیم، همۀ این مراحل روی تربیت مؤثرند منتهی نحوۀ تأثیرشان یکسان نیست. معلوم است که تأثیر اساسی از آن لحظۀ ورود شخص به دنیاست. آن لحظهای که انسان تماس حسّی با جهان پیدا میکند، تأثیرات یک مرتبه چند برابر میشود: نگاهی که به اطراف میکند، صداهایی که میشنود. در رحم مادر هم تأثیرات بود؛ امّا به این اندازه نبود. اگر بگویند تأثیر در رحم مادر یک و در دنیا ده است، تعجّب نکنید. در دنیا مستقیم چشم دارد میبیند و آنچه چشم میبیند، روی تربیت شخص تأثیر دارد. به یک انسان صالحی نگاه میکند، اثر مثبت روی او میگذارد. به درب خانۀ یک عالم تا چه رسد به چهرۀ عالم نگاه میکند، اثر مثبت روی او میگذارد و از آن طرف به یک انسان شرور نگاه کند، اثر منفی میگذارد و آنچه وابستۀ به آن شرور است، خانۀ او باشد، ماشین او باشد، لباس او، کفش او، همۀ اینها اثر منفی میگذارد.
های گذشته بر نطفه اثر وضعی اعمال نسل
بنابراین حرکت به سوی خدا عمدتاً از بعد از میلاد است؛ امّا در عین حال ما نباید مراحل قبل را بی توجّه باشیم، مراحل قبل هم تأثیر میگذارد. تربیت خود پدر و مادر حتّی مقدار اطلاعات علمی آنها روی نطفه اثر میگذارد. سیر معنوی آنها، عمل صالحی که انجام دادند، اثر میگذارد. عمل ناصالح انجام دهند، باز اثر میگذارد. امروزه علم آمده بسیاری از این نکات را کشف کرده و این را اعتراف میکند.
مثلاً در روایات گفته شده اگر شخصی یک مقدار شراب استفاده کند، تا هفت نسل آیندۀ او تأثیر میگذارد. اگر شما میانگین هر نسلی را 50 سال حساب کنید، با یک حساب سرانگشتی میبینید حدوداً 350 سال میشود! اینطور نیست که ما فکر کنیم دنیای محدودی داریم، فقط زمانیکه شخص در دنیاست، اثر تربیتی را میپذیرد. سه قرن گذشته، چهار قرن گذشته جدّ پنجم من، هفتم من شرابی را برداشته خورده، اثر منفی روی من میگذارد. این به این معنا نیست که من الآن گناهکارم که خیلیها این سؤال را از ما میکنند که بالأخره این بچّه چه گناهی کرده؟ این را بارها عرض کردم، بچه گناه نکرده. خدای متعال که نمیآید این بچّه را مؤاخذه بکند بگوید چرا جدّ تو شراب خورده. صحبت در اثر گذاری است. صحبت در این است که یک جهانی پیوسته داریم، چشممان را باز بکنیم. گناهی که دارم امروز میکنم، راه300، 400 سال آیندۀ من را دارد کج میکند. مؤاخذه مال من میشود که دارم روی نسلم تأثیرگذاری میکنم. اگر هوشیارم، حواسم جمع است، مؤاخذه میشوم و اگر هم هوشیار نباشم، ندانم درکم ضعیف باشد، اثر تکلیفی ندارد امّا باز دلیل نمیشود که اثر وضعی نداشته باشد. اثر تکلیفی ندارد، یعنی خیلی مؤاخذه نمیشود. اثر وضعی دارد، یعنی آن قراردادی که خدا در این جهان تکوین گذاشته این است که این جهان، جهان علّت و معلول باشد و هر علّتی یک معلولی داشته باشد، پس ایجاد علّت یعنی ایجاد معلول. از همین جاست که میگوییم اگر کسی علت را ایجاد بکند (در بحث ما یعنی شراب را بخورد)، معلولش حتماً واقع خواهد شد (یعنی اثر منفی شراب بر درک و عقل و سیستم بدن کسیکه آن را خورده و همچنین بر نطفۀ او تا هفت نسل). حالا اگر کسی بگوید من نمیدانستم که این مایع شراب است و آن را خوردم، پس نباید اثر بگذارد، این معنایش این است که علّت از علیّت بیفتد و این حرف نادرست است. این مثل این است که بگویم من اطلاع نداشتم که اینجا آتش است، پس چون اطّلاع نداشتم، آتش نباید بسوزاند. نه، این جهان، جهان علّت و معلول است. آتش برای سوزاندن است، بدانم یا ندانم اثر وضعی آن سوزاندن است؛ امّا اگر بدانم و عمداً یک جایی را آتش بزنم، آن وقت تکلیف دارم. آن را اثر تکلیفی میگویند؛ یعنی مکلّف میشوم، مسئولیّت پیدا میکنم که چرا اینکار را کردی؟!
السلام) اثر وضعی یک قطره شراب طبق فرمایش امیرالمؤمنین(علیه
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند:«اگر قطرۀ شرابی در چاهی بیفتد، بعد از این چاه آب بکشند، یک مزرعهای را آبیاری کنند،علفهایی در این مزرعه روییده بشود، گلّه گوسفندی بیاید، حرکت بکند از این علفها استفاده بکند، من از گوشت این گوسفندان استفاده نمیکنم!» خوب دقّت بکنید، سه تا واسطه خورد.
از ابتدا یک لیوان نبود، فرمودند یک قطره. معلوم است نجاست یک قطره شراب خیلی بالاست. عزیزان داروشناس بیایند اینها را کشف بکنند. ما ده، پانزده سال است که داریم به عزیزان میگوییم، هنوز کسی ندای ما را جواب نداده؛ امّا بالأخره علم کشف خواهد کرد. گفتیم بیایید این را در آزمایشگاه بررسی بکنید، ببینید این شراب چه نجاستی دارد؟ چرا اینقدر کثیف است؟! این را با علم روز اثبات بکنید، در اختیار نسل امروز دنیا بگذارید و با افتخار بگویید 14 قرن گذشته مولای ما امیرالمؤمنین(علیهالسلام) اینها را به ما تعلیم دادند. یک قطره چه اثری گذاشت؟ خب معلوم است قطره در آب چاه حل میشود، آب چاه را که نجس نمیکند. آب چاه حکم آب کُر را دارد، نجس نمیشود؛ امّا اثر منفی خودش را دارد، بعد هم که این آب وارد مزرعه میشود و در آن پخش میشود، باز این قطره اثر منفی خودش را میگذارد، بعد نه یک گوسفند، یک گلۀ گوسفند میآید رد میشود، باز حضرت میفرمایند اثر دارد. بررسی بکنید ببینید این چیست!
نتیجه میگیریم نمو شخص، رشد شخص، چه پدر و چه مادر که سالها گذشته، رسیده تا سن مثلاً سی سالگی اینها تمام روی نطفه اثر میگذارد، اینطور نیست که یک مرتبه من بگویم از امروز عمل صالح انجام بدهیم تا نطفۀ ما نطفۀ سالم بشود. سالهای قبل اثر گذاشته. یک مقدار چشم را باز بکنم میبینم پدر من، جدّ من، جدّ جدّ من، هفت پشت من شرابی را میل کرده، هنوز من دارم اثر وضعیاش را میگیرم. من مقصر نیستم، اگر عالماً این کار را کرده، او مقصر است. بحث سر تقصیر نیست، بحث سر اثر وضعی است. به این نکات توجّه بکنید.
آفرینش ائمهی اطهار(علیهمالسلام) از ارحام مطهر و اصلاب شرافتمند
به اهلبیت(علیهمالسلام) میگوییم: «أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تَلْبِسْکَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا»[3] (گواهی میدهم که همانا تو نوری بودی در پشت پدرانی بلندمرتبه و رَحِمهایی پاکیزه که اوضاع زمان جاهلیت به آلودگیهایش آلودهات نکرد و از لباسهای چرکینش به تو نپوشاند.) اینها صحبت خیلی بزرگی است. میگوییم شما از صلبهای بسیار شرافتمند و از رحمهای پاک به وجود آمدید. یکی پس از دیگری که هیچ کدام مشرک نبودند. «ارحام مطهره» اینها یکی پس از دیگری رسید تا شما به وجود آمدید. اینها تأثیرگذار است؛ امّا در عین حال باز تکرار میکنم که هرچه به بحث انعقاد نطفه نزدیکتر بشود، معلوم است اثرگذاری شدیدتر میشود.
لزوم توجه والدین به خود از یک اربعین قبل از انعقاد نطفه
و آنچه که الآن میتوانم خدمتتان بیان بکنم این است که پدران یا مادران حداقل از یک اربعین قبل از انعقاد نطفه، دیگر توجهشان را دقیق بکنند. ما راجع به اربعینها، دلیلهای خاصّی داریم. وقتی پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرمایند: «مَنْ أَکَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً»[4] (کسیکه لقمۀ حرام بخورد، نماز چهل شب او قبول نمىشود و دعاى چهل روز او به اجابت نمىرسد)، خب اینها اثراتی است که روی انسان میگذارد. از آن طرف لقمۀ حلال و عمل صالح روی انسان و نطفه اثر میگذارد.
اینکه گفتم حداقل یک اربعین، چون عرض کردم بسیاری از مطالب به دوران قبل از تولّد ما برمیگردد، نسلهای گذشتهی ما آنچه که خوردند، اثر گذاشته؛ امّا این دلیل نمیشود که انسان خودش را مقهور ببیند، مجبور ببیند و بگوید من کاری نمیتوانم بکنم. نه، این را إن شاءالله خواهم گفت. اول بحث هم اشاره کردم. آنجا که گفتم از بدو تولّد اثر تربیتی انسان چند برابر میشود، منظورم همین بود. قبل از تولّد هرچه اثر بگذارد، اثرش کم است. بیشترین اثر از لحظۀ ورود به دنیا است. بعد از لحظۀ ورود باز هرچه درک انسان قویتر میشود، اثر پذیریاش شدیدتر میشود. معلوم است که یک بچّۀ دو ساله کمتر از اطراف خودش اثر میگیرد تا یک بچّۀ 6، 7 ساله. یک مقدار بزرگتر میشود، همینطور. به من بلوغ که میرسد، دیگر حرکت آغاز میشود.
تأثیر افکار و اعتقادات انسان بر نطفه
منتهی بخواهم یک چیز قابل عمل مطرح بکنم، استدعای بنده از محضرتان این است که از 40 روز قبل از انعقاد نطفه، عمل صالح را شروع بکنید. وقتی میگویم عمل صالح، یک نکتۀ خاص نیست. عرض کردم مهمترین چیزی که روی انسان اثر میگذارد، افکار و اعتقادات انسان است. معلوم است پدر و مادر نمیتوانند در این 40 روز ایمانشان را به یقین برسانند. بالا بردن ایمان سالها حتی گاهی تا 25 سال ممکن است طول بکشد و شخص که نمیتواند تا آن زمان، اولاددارشدن خودش را تأخیر بیندازد. چه بسا ممکن است تا آخر عمرش اصلاً به یقین نرسد. ما به ندرت داریم، اصلاً اگر بخواهیم طبق واقعیّت حرف بزنیم، باید بگوییم کسی را نداریم که به یقین برسد. خیلی به ندرت؛ یعنی در هزاران نفر ممکن است یک نفر، بهشرط اینکه حواسش در زندگی جمع باشد و تلاش بکند، بعد از سالها به یقین برسد و مسلم است که این یقینش روی بچّه اثر میگذارد. امّا همۀ بحث در این نیست که ما آن را در یک نکته خلاصه کنیم. فی الجمله به طور سربسته عرض میکنم اعتقادات شخص، اینکه چه قدر خدا را قبول دارد، به چه درجهای از ایمان رسیده، چه قدر خدای واحد و صفاتش را باور کرده، چه قدر قیامت را قبول کرده، نبوّت انبیاء و امامت امامان را پذیرفته یا نه و... همۀ این باورها به نطفۀ شخص منتقل میشود و روی آن اثر میگذارد. حتّی ذخیرههای علمی او هم اثر میگذارد. ما معتقدیم نطفۀ حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) بعد از بعثت نبی گرامی اسلام(صلی اللهعلیهوآلهوسلم) منعقد شد. این نکتۀ خیلی مهمّی است که بعثت پیامبر با تمام تأثیر گذاریاش روی وجود شریف پیامبر که در واقع واسطۀ غیب و شهود بودند، همین نبوت ظاهری، استکمال ظاهری و جسمانی روی نطفۀ آن حضرت اثر میگذارد. آن وقت دخترشان غیر از فرزندان قبل از بعثتشان هستند. خیلی با هم تفاوت میکند. انسان هم همینطور است. پدر و مادری که هر روز دارند ذخیرۀ علمی میکنند، مطالبی را یاد میگیرند، این مطالب مسلماً به نطفههایی که در آینده از آنها به وجود میآید، منتقل خواهد شد.
تأثیر اخلاق والدین بر نطفه
درکنار ایمان، دومین چیزی که در نطفۀ انسان نقش دارد، اخلاق انسان است؛ مثل حلم، صبر، شجاعت، عفو، گذشت و... . چهقدر این پدر و مادر توانستند روی اخلاق خودشان کار بکنند؟ این اخلاقها به مقداری که برای خودشان خوب است، روی نطفه اثر مثبت میگذارد.
برخلافش اگر اخلاق بد داشته باشند، اثر منفی دارد، اثر خودش را میگذارد. باز نگوییم بچّه چه گناهی کرده. بچّه هیچ گناهی ندارد. بحث سر تکلیف نیست، بچّه هیچ مسئولیتی از این جهت ندارد. هرچه مسئولیّت دارد، روی پدر و مادر است. پدر و مادر فکر نکنند اگر الآن یک دادی زدند، در خانه یک توهینی به همدیگر کردند، تمام شد و رفت. نه، صدا خاموش شد، یک ساعت بعد میبینی دیگر جر و بحثی نیست، تمام شد؛ امّا اثرش و نقصی که در روح خود پدر و مادر بهوجود آورد، هست. روحی که ظرفیّت ندارد، تحمّل ندارد، روی بچّهاش اثر دارد.
تأثیر عمل صالح بر نطفه
بعد از عقائد و اخلاق، سومین چیزی که اثر میگذارد عمل صالح است. مردم چون عمل صالح برایشان آسان است، تمام توجّهشان روی این سومی است؛درحالیکه از نظر تأثیرگذاری ضعیفتر از اولی و دومی است. عقائد انسان مهمتر است. انحرافات فکری، انحرافات سیاسی که زیاد هم در جامعه هست، اینها تا بیاید اصلاح بشود، طول میکشد. بندۀ خدا فکر میکند که فقط عمل صالح است. آن آسانترینش است و کمترین تأثیر را هم میگذارد.
اعمال صالح اثرگذار بر نطفه
در عین حال نمونههایی از عمل صالح را خدمتتان عرض میکنم. اگر شخص زحمت بکشد، عجله نکند و در مدت 40 روز این اعمال را انجام بدهد، انشاءالله نتیجۀ خوبی میگیرد. البته نکاتی که میخواهم بگویم، به عنوان نمونه است؛ لذا ذهن مبارکتان را به این نمونهها محدود نکنید.
1. چهل روز روزه
از نمونههای درشت تأثیر گذار این است که انسان40 روز، روزه بگیرد. اگر این 40 روز را ضمیمۀ ماه مبارکش هم بکند، خیلی عالی میشود. از ایّام و لیالی ماه مبارک هم استفاده بکند. میدانید آن ایّام خیلی نورانی است و در دورۀ سال نظیر ندارد. آن 30 روز به اضافۀ 10 روز حالا یا قبلش یا بعدش، اینطوری40 روز انسان روزه بگیرد. این روزه و امساک خیلی از کثافتهای درون و رذائل روحی و اخلاقهای بد را از انسان میکَند، بیرون میکند. روزه روح انسان را خیلی نورانی میکند، شهوت بیجا را در انسان خیلی ضعیف میکند. بسیاری از خواستههای نفس با روزه کشته میشود. اینها اثرات مثبتی است که روزه ایجاد میکند. انسان در اثر روزه، تقوا پیدا میکند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»[5] (اى اهل ایمان، روزه بر شما واجب شد چنانکه بر امّتهاى گذشته واجب شده بود، باشد که پرهیزکار شوید.)
2. نماز اول وقت
سعی کنید در این 40 روز نمازهایتان را اوّل وقت بخوانید و شبهایش را احیا بگیرید. شاید تأثیر نماز اول وقت از روزه گرفتن و احیای شب هم بیشتر باشد، منتهی مردم به این نکته توجّه ندارند. اتّفاقاً شیطان خیلی وسوسه میکند که این اوّل وقت را از دست انسان بگیرد. گاهی افراد اهمیّتّ نمیدهند، میگوید: «حالا من رکعت دوم امام جماعت برسم، مگر چه میشود؟» بر سرش نمیزند بگوید وای بدبخت شدم، ضرر کردم. اصلاً چیزیاش نمیشود. خیلی راحت یک ربع، گاهی نیم ساعت از اذان رد شده، متوجّه نیست. اینها اثر منفی دارد. شیطان خوشحال میشود. معمولاً هم افراد در اوّل وقت، کاری برایشان پیش میآید. معلوم است که نقشۀ شیطان است و میآید برایش زینت هم میدهد، میگوید تو کار داری، اگر بخواهی از ماشین پیاده بشوی، کارت عقب میافتد، مصلحت نیست، حالا آنجا مسجد میروی، برو تا میآیی به مقصد برسی چه کن، یک کاری هم برایش ردیف میکند: «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»[6] (شیطان اعمالشان را براى آنها آراسته و آنها را از راه [راست] بازداشته است)؛ در حالیکه دستور دین این نیست و این ضرر کرد.
اینها را عرض میکنم که هوشیار باشید و مواظب باشید در این 40 روز یکی از این نمازها عقب نیفتد. گاهی افراد خودشان را جریمه میکنند، میگویند: «اگر یک روز عقب افتاد، من 40 روز را از نو شروع میکنم.» ولو حالا 20 روز، 30 روز مواظب بوده، یک روز صبح اول وقت بیدار نشد، نیم ساعت بعد از اذان بیدار شد، میگوید نه دیگر تمام شد، دو مرتبه از نو شروع میکند، چه رسد به این که نمازش قضا بشود.
ضرر قضاشدن نماز
امام(علیهالسلام) به یک شخصی گفتند: «مسافرت نرو». او نمیخواست با امام مخالفت بکند؛ امّا بنا به دلائلی، تصمیمش را گرفته بود؛ لذا به حرف امام گوش نکرد و رفت. اتّفاقاً در آن مسافرت معاملاتی کرد، سود کلانی هم برد. همینطور نگران بود که بالأخره این سودها خراب میشود، دزد میزند، فلان میشود؛ چون امام گفته بودند نرو. در فکر بود. تا برگشت، خدمت امام رسید. چون دید پولها که از بین نرفته هیچ، سود کلانی هم کرده، گفت بروم از خود حضرت سؤال بکنم، گفت: «آقا شما قبل از سفر به من نصیحت کردید نروم؛ امّا دیگر من مجبور شدم رفتم و بالأخره سود کلانی هم بردم. میشود سرّ اینکه فرمودید نرو مسافرت را بفرمایید چه بود؟» میخواهد یعنی احترام بگذارد، میگوید مجبور شدم مسافرت بروم، نمیگوید خودم تصمیم گرفتم! امام(علیهالسلام) فرمودند: «در طول سفر، در فلان روز نماز صبحت قضا شد. آن روز را یادت هست؟ حالا اگر دنیا را هم سود ببری، ضرری را که از آن روز کردی، نمیتوانی جبران بکنی. دیگر تمام شد.»
3. انس با قرآن
دقّت کنید 40 روز با قرآن انس بگیرید. مقدارش را به عهدۀ خودتان میگذارم؛ امّا آنچه مهّم است، منظّم بودن و مرتّب بودنش است؛ مثلاً میگویید روزی یک جزء قرآن میخوانم، بخوانید؛ امّا منظم باشد. اگر یک وقت میبینید نامنظم است، نیم جزئش بکنید. باز میبیند نامنظم است، 5 صفحهاش بکنید، 3 صفحه، یک صفحه. انس با قرآن مهّم است، بالأخره تمسّک به قرآن و عترت که در حدیث ثقلین گفته شده، این یکی اش است.
4. تمسک و توسل به اهلبیت(علیهمالسلام)
و امّا تمسّک و توسل به اهلبیت(علیهمالسلام) را هم هر روز داشته باشید. روزانه ده دقیقه، یک ربع برای امام حسین(علیهالسلام) گریه بکنید. این گریه اثر خیلی مثبتی دارد، هم گناهان را ذوب میکند،[7] روح انسان را شستشو میدهد و هم نورانی میکند. منتهی مسائل جنبیاش را هم نگاه بکنید. حالا جلوی افراد بخواهید گریه بکنید، بعضیها عادت ندارند، ممکن است نسبتهایی به شما بدهند. لذا مسائل جنبیاش با خودتان که مخفیانه باشد، جلوی کسی نباشد، روضه میتوانید بخوانید، نوار بگذارید. پس این هم مرتّب باشد. اگر این گریه صبح و عصر باشد، نورانیتر میشود. صبح برای شروع کار و عصر برای زدودن کارهای روزانه و در واقع تأسی به امام زمان(علیهالسلام) است که فرمودند: «فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً»[8] هر روز صبح و عصر من برای جدّم ندبه میکنم.
5. احترام و احسان زوجین به یکدیگر و به والدین
یکی دیگر از اعمال صالح، احترام و احسان به والدین است. اینهایی که دارم میگویم، خیلی مهّم است. رئوسش را دارم میگویم؛ چون عمل صالح خیلی داریم. خود زن و شوهر هم باید نسبت به یکدیگر 40 روز کاملاً مواظب باشند، یک مشاجره نداشته باشند، کمال احترام را به هم بگذارند، کمال احسان را به یکدیگر داشته باشند. این که میگویم کمال یعنی وقتی زن صدای در را میشنود، دیگر در آشپزخانه نماند، رها کند و به استقبال شوهرش برود.کمال در آن است، نه اینکه بایستد مشغول کارش باشد. دیگر من مثال نمیزنم، خلاصه زن نسبت به شوهر و شوهر نسبت به خانم کمال احترام و احسان را داشته باشد.
اینها تازه قسم سوم این شد. این عمل صالح تأثیرش از اخلاق کمتر است. اخلاق مهمتر از اینهاست. کافی است در دل انسان کینهای از یک مؤمن باشد. اینها اثر منفی میگذارد. بندۀ خدا باید بروی این کینه را در بیاوری. منتهی راهکار دارد، باید پیش یک عالِم برود تا به او میگوید چه بکند. کافی است یک حسادت در دلش باشد، یک بدگمانی باشد. اثر اخلاقهای بد بر روی انسان از گناه بیشتر است. بدتر از اخلاق بد، افکار بد است. کافی است مثلاً بگوید من خدا را ظالم میدانم. از این نمونهها داریم. بارها شده است که میآیند با هم بحث میکنیم. یا بگوید من اعتقاد به ولایت فقیه ندارم. اثر منفی انحرافهای فکری از عمل و اخلاق بد خیلی بیشتر است. فکر اثرش خیلی بیشتر است. ریشه با اینکه مهّمترین جزء درخت است، دیده نمیشود. ریشۀ انسان هم فکر انسان است؛ اما دیدم پدر و مادرها بهخصوص در دوران بارداری حواسشان به غذای حلال است و چه بسا در شبانهروز اخلاق بد دارد، توجّه به این ندارد. افکار انحرافی دارد، توجّه به این ندارد و متوجّه این نکات نیست. تمام حساسیّتش را گذاشته روی لقمهای که حالا یک کسی برایش هدیه آورده است و مرتّب میآیند از ما سؤال میکنند این هدیه را چه بکنیم، این مال این شبههناک است و... . اگر ما رتبه بندی بکنیم، حساسیّتهایمان را دقّت بکنیم، به هر چیزی متناسب خودش اهمّیّت بدهیم، آن وقت نتیجۀ خیلی بیشتری خواهیم گرفت.
«الحمدلله رب العالمین»
[1]. فرقان، 74.
[2]. من لا یحضره الفقیه، ج1، ص194.
[3]. «فرازی از زیارت اربعین»، مفاتیح الجنان.
[4]. بحار الأنوار، ج63، ص314.
[5]. بقره، 183.
[6]. نمل، 24.
[7]. رک: بحار الأنوار، ج44، ص285.
[8]. «فرازی از زیارت ناحیه مقدسه»؛ بحار الأنوار، ج98، ص320.