أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    الحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سید الانبیاء و أقدمهم، سیدنا و مولانا احمد ابی القاسم محمد، صلی الله علیه و علی أهل بیته المعصومین، لا سیما مولانا بقیه الله فی أرضه عجل الله تعالی فرجه و جعلنا من خیر أعوانه و أنصاره و من الطالبین لثار جده و جدته

    صلوات الله و سلامه علیهما

     

    آنچه پیش رو دارید متن سخنرانی حضرت آیت الله مهدوی حفظه الله است که در روز         چهار شنبه ، 11/6/ 1388 مصادف با  دوازدهم  ماه مبارک رمضان، در مدرسه­ی علمیه­ی ملاعبدالله پیرامون صفت سخاوت و ایثار ایراد شده است که با توجه به ضیق وقت سعی شده است با   حداقل تغییرات از حالت گفتاری به نوشتاری تبدیل شود.

     

    موضوع صحبت پیرامون بحث ایثار بود که در جلسات گذشته مطالبی را عنوان نمودیم.

    بحثی که در ادامه­ی جلسات قبل، باید به آن پرداخته شود راهکار های عملی و معالجه­ی ایثار است.

    برای همین حدود چهل نکته­ی علمی را در این راستا بیان می­نماییم که توجه به آن موجب تقویت انگیزه شده و عزم انسان را برای تحصیل صفت ایثار جزم می­کند اگرچه در راه تحصیل آن متحمل سختی­های فراوانی شود.

    در پایان بحث نیز به سه راه کار عملی برای تحصیل ایثار عرض می­نماییم.

     

    آنچه در جلسه­ی قبل به صورت اجمالی به آن اشاره نمودیم این بود که مساوات و مواسات در درجه­ی پایین­تری نسبت به ایثار قرار دارند زیرا در مساوات انسان نعمت را بین خود و دیگران به­طور مساوی تقسیم می­کرد و در مواسات به دیگران یاری می­رساند. اما انسان ایثارگر تمام آنچه را که دارد در اختیار دیگران قرار می­دهد.

    ایثار، آرزویی دست نیافتنی

    در جلسات گذشته به روایتی از وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم اشاره نمودیم که خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند : « سه چیز است که امکان ندارد کسی به آنها دست یابد و یکی از آنها مواسات است.» امکانی که در این روایت از آن بحث می­شود ، امکان وقوعی است نه امکان عقلی؛ زیرا اگر تحصیل صفت مواسات عقلا ممکن نبود هیچ انسانی حتی اهل بیت علیهم السلام نیز توانایی دست یابی به آن را نداشتند در حالی که آنان نه تنها مواسات داشتند بلکه همواره در زندگی نسبت به دیگران ایثار می­ورزیدند. بنابراین اگر فرمودند تحصیل مواسات امکان ندارد، به طریق اولی تحصیل ایثار غیر ممکن خواهد بود، زیرا ایثار در درجه­­ی بسیار بالاتری نسبت به مواسات قرار دارد.

     با توجه به این نکته، سؤالی به ذهن انسان خطور می­کند که اگر تحصیل مواسات و ایثار ممکن نیست پس بیان راهکار معالجه و تحصیل آن چه سودی دارد و در معالجه چه چیزی به­ دست می­آید.

    در پاسخ به این سؤال باید گفت اگرچه تحصیل صفت ایثار عادتاً ممکن نیست اما نزدیک شدن به آن در اختیار انسان هست و انسان اگرچه نمی­تواند به نوک قله راه یابد و صفت ایثار را با تمام ابعادش پیدا کند اما می­تواند به آن نزدیک شود.

    البته درجات ایثار و کیفیت آن متفاوت است و به شدت کم و زیاد می­شود. اختلاف درجات آن نیز بستگی به مقدار نیاز خود انسان، و همچنین بستگی به شخصی که به آن ایثار می­شود دارد؛ مانند اهل بیت علیهم السلام که بعد از سه روز گرسنگی با اینکه به شدت به غذا نیاز داشتند اما تمام آن را به اسیری دادند که ایمان نداشت و به خدا کافر بود.

    انصافاً ایثار نمودن در چنین موقعیتی که شخص ایثارگر انسان کافرِ اسیر را بر خود مقدم بیندازد نوعی معجزه است. اگر کسی نمی­دانست سائلی که  در روز سوم به خانه­ی امیرالمؤمنین علیه السلام مراجعه کرد کافر بود گمان می­کرد سائل شخصیت بسیار بالایی داشته است که امام علیه السلام او را بر خود ترجیح دادند. اما شیرینی ایثار در این داستان در همین است.

    حدیثی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند این است : « یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ لَا تُطِیقُهَا هَذِهِ الْأُمَّةُ الْمُوَاسَاةُ لِلْأَخِ فِی مَالِهِ وَ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِهِ وَ ذِکْرُ اللَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ » « یعنی سه صفت است که هیچ کس از امت من قدرت پیدا کردن آن را ندارد اول مواسات با برادران دینی در مال، دوم انصاف با مردم نسبت به خودش ( اگر چه در بعضی از موارد ممکن است اما دائمی نیست ) و سوم یاد پروردگار به صورت دائمی » [1]

     آثار ایثار  

    در مورد معالجه­ی علمی ایثار، به آثار آن از دیدگاه روایات اهل بیت علیهم السلام مراجعه       می­نماییم.

    1ـ ایثار اداء حق برادر مؤمن است.

    2ـ ایثار نزدیک کننده­ی انسان به پروردگار است و البته شدت قرب به خدا در ایثار، با عبادات دیگر بسیار متفاوت است.

    3ـ ایثار سید الاعمال است .

    4ـ ایثار موجب همسایگی با خداست. در روایتی آمده است که در قیامت ندا داده می­شود: همسایگان خدا برخیزند! و در میان مردم عده­ای بر می­خیزند. به آنها خطاب می­شود شما بدون حساب داخل بهشت شوید.

     

     

    5ـ ایثار بینی شیطان را به خاک می­مالد.

    6ـ ایثار انسان ایثارگر را از آتش جهنم دور می­کند و به بهشت جاوید هدایت می­نماید.

    7ـ ایثار رزق انسان را زیاد می­کند اگرچه به ظاهر مال خود را به دیگری می­دهد اما خداوند رزقش را زیاد می­کند.

    8ـ خداوند پشتوانه­ی تجارت انسان ایثارگر است و برای همین در هیچ معامله­ای ضرر نمی­کند.

    9ـ دعای مؤمن پشتوانه­ی ایثارگر است و کسانی که به آنها ایثار شده است دائما او را دعا   می­کنند به خصوص اگر بدانند که او خودش نیازمند است.

    10ـ یثار اداء زکات معنوی است.

    11ـ ­ترحم پروردگار نصیب انسان ایثارگر می­شود یعنی آن رحمتی که انسان درهنگام خروج از قبر و ورود به قیامت نیاز دارد به وسیله­ی ایثار بدست می­آورد.

    12ـ ایثارگر با فضیلت­ترین مردم است.

    13ـ ایثارگر با انفاق خود به دیگران صله­ای به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم تقدیم می­نماید و ارتباط او با فرد محتاج ارتباط با پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است.

    14ـ ایثار حقیقت ایمان است.

    15ـ ایثار رأس العقل است، یعنی درک انسان ایثارگر بسیار بالاست برای همین عقل انسان­های عادی آنها را به ایثار دعوت نمی­کند.

    16ـ ایثار رأس الدین است، یعنی درجه­ی عالی دین ایثار است.

    17ـ در ایثار عقل انسان ظاهر شده و نفس او به بند کشیده می­شود.

    18ـ خداوند بهترین عوض را به ایثارگر عطا می­کند.

    19ـ ایثار موجب کرامت نفس انسان می­شود. [2]

    20ـ انقطاع و دل کندگی انسان از دنیا بوسیله­ی ایثار بدست می­آید یعنی مصداق کامل و علمی زهد در ایثار است و حتی می­توان گفت ایثار نشانه­ی انقطاع انسان است یعنی اول روحیه­ی دل کندگی در وجود او قرار گرفته و سپس در عمل به ایثار تبدیل می­شود.

    21ـ ایثار مایه­ی رشد انسان است.

    22ـ ایثار انسان را به قوی­ترین انسان­ها تبدیل می­کند چراکه شخص ایثارگر باید با قدرت بسیار زیاد بر هوای نفسش غالب شود و تمام موانع را از سر راه ایثار بردارد.

    23ـ ایثارگر شجاع ترین مردم است.

    24ـ ایثار شریف­ترین و با ارزش­ترین احسان­ها است و چیزی بالاتر از آن وجود ندارد.[3]

    25ـ ایثار بالاترین احسان­ها است.[4]

    26ـ ایثار بهترین احسان­هاست. [5]

    27ـ آخرین هدفِ احسان، ایثار است.[6]

    28ـ بالاترین رتبه­ی کرم ایثار است.[7]

    29ـ ارزشمندترین عبادت­ها ایثار است.[8]

     30ـ ایثارگر برترین سرور است و بر دل­ها حکومت کرده و بسیاری از مردم او را دوست   می­دارند. ایثار بالاترین سیادت است. زیرا ایثارگر خود را فدای دیگران می­کند و برای همین دیگران هم برای جانفشانی در محضر او حاضرند. [9]

    31ـ بالاترین رتبه­ی ایمان ایثار است.[10]

     32ـ خلق و خوی انسان­های نیکوکار ایثارگری است. [11]

    33ـ خلق و خوی انسان­های برگزیده و نمونه (ویا عادت آنها) ایثار است. [12]

     

     

    34ـ ایثارگر مورد مغفرت پروردگار است و خداوند گناهانش را پاک می­کنند.

    35ـ ایثارگر، انسان­های حر و آزاد را عبد خود می­کند یعنی انسان مالک دل­های مردم         می­شود.[13]

    36ـ انسان ایثارگر، استحقاق مفتخر شدن به لقب کریم را دارد.[14]

     37ـ ایثار گوهر کریم بودن افراد را آشکار می­کند. [15]

    38ـ ایثارگر در مروت و مردانگی مبالغه می­کند یعنی بیش از حد متعارف جلو می­رود. زیرا می­توانست با مواسات و یا انصاف با دیگران معاشرت کند اما ایثار نموده تمام آنچه را دارد به دیگران می­دهد نه نصف یا کمتر و یا بیشتر از آن را. [16]

    39ـ ایثار به انسان شایستگی فضیلت و برتری را عطا می­کند. [17]

    40ـ بهترین چیزی که انسان انتخاب می­کند ایثار است.

    41ـ خشنودی پروردگار در ایثار نهفته است. این اثر از آیه­ی207 سوره­ی بقره به دست می­آید.

    شأن نزول این آیه، در مورد امیرالمومنین  علیه السلام به خاطر جانفشانی ایشان در لیله المبیت است. 

    قرآن کریم می­فرماید: « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ » یعنی « و از مردم کسی هست که جان خود را براى خشنودى خداوند مى‏فروشد (در راه خدا جانبازى مى‏کند، مانند على علیه السّلام که در شب هجرت در جاى پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله خوابید)، و خداوند به بندگان دلسوز و مهربان است.»

    امیر المومنین علیه السلام در آن شب، به جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خوابیدند و جان مبارکشان را در معرض مرگ قرار دادند و به تعبیر قرآن کریم جان خود را به خدای متعال فروختند و در إزای آن خشنودی پروردگار عالم را خریدند.

    انسانی که چیزی را به کسی می­فروشد دیگر مالک آن نیست. امام علیه السلام که جان خود را به خدای متعال فروختند دیگر مالک جان خود نبوده و جانشان خدایی ­شد و برای همین کسی که با این شخص مبارزه کند در واقع با خدا مبارزه کرده است.

    خدای متعال در دوجای قرآن کریم به این مطلب اشاره نموده و می­فرماید: « وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ » یعنی «  خدا شما را از خود بر حذر مى‏دارد » . لذا مراقب باشید با نفس خدا در نیفتید. در تفسیر این آیه آمده است که منظور از « نَفس » در این آیه امیرالمومنین علیه السلام اند و این آیه با آیه­ی 207 سوره­ی بقره ارتباط دارد. یعنی امیر المومنین علیه السلام جان خود را به خدا فروختند و با این معامله خداوند مالک جان حضرت شد. برای همین در آیه­ی 28 از سوره­ی آل عمران، جان امیرالمومنین علیه السلام را جان خود معرفی کرده است.

    شهدا نیز اینچنین اند که جان خود را به خدای متعال فروخته و او مالک جان آنان است و اگر کسی با آنها مبارزه کند در واقع با خدا مبارزه کرده است.

    قرآن کریم  سوره­ی توبه،آیه­ی 111 به این حقیقت اشاره کرده و می­فرماید : « إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُون‏ » یعنی « حقّا که خداوند از مؤمنان جان‏ها و مال‏هایشان را خریدارى کرده، به بهاى آنکه بهشت از آن آنها باشد (و کیفیّت تسلیم متاع این است که آنها) در راه خدا مى‏جنگند پس مى‏کشند و کشته مى‏شوند. »

     راهکار عملی تحصیل ایثار  

    در آخر این بحث به سه راهکار عملی ایثار اشاره می­نماییم.

    1ـ تکرار سخاوت  

    اولین راهی که برای تحصیل ایثار وجو دارد همان تکرار سخاوت است. چرا که سخاوت درجه­ی پایین تر از ایثار است و هر مقدار تکرار شود کم کم از سخاوت عبور کرده و به مرز ایثار نزدیک می­شود.

    البته سخاوت ها یکسان نیست زیرا همانطور که بیان شد انسان سخیّ مازاد بر زندگی خود را به دیگران می­دهد و معلوم است که مقدار مازاد در افراد مختلف تفاوت می­کند. یعنی مازاد درآمد کسی ممکن است هزار تومان بوده ولی در شخص دیگر صد هزار تومان باشد و همین تفاوت مقدار، در کیفیت سخاوت اثر می­گذارد. بنا براین کسی که مازاد درآمد او بیشتر باشد و آن را به دیگران انفاق کند به درجه­ی ایثار نزدیک تر است و کم کم به جایی می­رسد که نیاز خود را هم ندیده می­گیرد و دیگران را مقدم می­اندازد. البته این شخص ممکن است کسانی را مقدم بیاندازد که دچار گرفتاری بسیار شدید آبرویی یا مالی و یا جانی شده باشند و به نیازمندان پایین تر از این کمک نکند اما اگر باز هم به تکرار سخاوت بپردازد در نیاز های ضعیف هم دیگران را مقدم می­اندازد.

    2ـ تحمیل ایثار    

    راهکار دیگری که برای تحصیل ایثار می­توان مورد استفاده قرار داد، تحمیل ایثار است؛ یعنی انسان در بعضی از مواقع ایثار را به زور به خود ببندد. برای انجام این راهکار توجه به چند نکته ضروری است:

    1ـ انسان مبتدی که روحیه­ی ایثار ندارد نمی­تواند همیشه ایثار را به خود تحمیل نماید و باید در بعضی از مواقع آنرا به زور انجام دهد.

    2ـ در مرحله­ی اول از مقدار کم ایثار را آغاز کند. یعنی ابتدا از موارد اندک شروع نماید. مانند اینکه یک وعده­  غذای خود را ایثار کند و با این که خود گرسنه است، آنرا به انسان نیازمند بدهد.

    3ـ در مدتی که ایثار را بر خود تحمیل می­کند باید از نظر روحی به خود فشار بیاورد تا به نتیجه رسیده و آهسته آهسته به قله­ی ایثار دست یابد.   

     

     

     

     

    ایثار احرار   

    معمولا انسان هایی که اهل عبادت هستند در طول انجام عبادت به مقدار ثوابی که در إزای عبادت از خدا می­گیرند توجه دارد. مثلا سعی می­کند نماز را برای ثوابش در مسجد خوانده، و یا آن را به صورت جماعت بخواند. وحتی در جماعت نیز تلاش می­کند تا جماعت شلوغی باشد تا ثواب آن از حد شمارش خارج شود.

     یا بعد از نماز حتما تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها را می­گوید چون می­داند که ثواب نمازِ با تسبیحات از هزار نماز بی تسبیحات بیشتر است.

    اما عده­ی اندکی هستند که در عبادت نیز ایثار می­کنند یعنی در بندگی و عبادت خدا در گرو هیچ چیز نیستند و آزاد از هر مزد و پاداش و ثوابی، و فارغ از هرکسی عبادت را فقط برای انجام وظیفه انجام می­دهند. می­گوید : " من خدا و محبوب  خود را پیدا کرده ام و فقط         اوست که شایستگی بندگی کردن دارد و من با کمال بی لیاقتی در برابر او به رکوع و سجود می­افتم که هستی مطلق و کمال مطلق او است ".

    امیر المومنین علیه السلام به کسانی که عبادت را نه برای شوق بهشت و نه برای ترس از جهنم انجام می­دهند احرار گویند.[18]

    البته دست یافتن به این مقام کاری بس دشوار است و برای انسان های عادی بسیار مشکل است.

    برای همین کسی که می­خواهد تازه به این جایگاه وارد شود و خدا را در همه­ی موارد فقط برای خود او پرستش کند، باید در ابتدا از یک عمل کوچکی مانند یک سجده، و یا یک صلوات و یا بسم الله شروع کرده و نیت کنند که آن را فقط برای خدا انجام دهد و به او بگوید: " خدا یا من این بسم الله را فقط برای تو می­گویم و در مقابل آن هیچ پاداش و ثوابی نمی­خواهم ." اگر انسان از یک کار کوچک آغاز کرد  کم کم می­تواند نَفس خود را قانع کرده و به مراحل بالا تری برسد.

    علت اینکه انسان در اثر این عمل می­تواند آهسته آهسته به مقام اَحرار برسد این است که با انجام یک کار کوچک شیرینی و لذتی را در وجود خود احساس می­کند و آن شیرینی او را به انجام اعمال بیشتری ترغیب می­کند.

     البته عقل او نیز در اثر چنین عملی بالا تر رفته و درک بهتری پیدا می­کند و در اثر درک بهتر به انجام عبادات خالصانه­ی بزرگتری راضی می­شود و بالآخره بر نفس حاکم شده و به نتیجه­ی دلخواه می­رسد.

    3ـ تبعیت از الگو  

    از راهکار های عملی دیگر برای تحصیل صفت ایثار، بهره مندی از عملکرد اهل بیت علیهم السلام و نگاه به تابلوی کمالی است که انسان های کامل آن را برای ما ترسیم کرده اند.

    پیامبر اعظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله برا ی ما اسوه­ی حسنه هستند.

    ما پیروان آن خاندانِ با کرامت، با بررسی و دقت در رفتارهای آنان و انجام مو به موی آنچه در مقام عمل از آنها بروز می­کرد، می­توانیم خود را به کمالات نزدیک کرده و در رأس  همه­ی آنها، صفت ایثار را در وجود خود پرورش دهیم. [19]    

    شخصی دید امیرالمومنین علیه السلام گریه می­کنند. از ایشان پرسید : « چه چیز شما را به گریه در آورده است؟ اما علیه السلام فرمودند : هفت روز است میهمانی به منزل ما نیامده است و من     می­ترسم که خدا مرا کوچکم کرده باشد! ».[20]  یعنی می­ترسم از قدر و منزلتی که داشتم سقوط کرده باشم. 

     

    انسان وقتی به این تابلو نگاه می­کند در وجود خود علاقه­ی زیادی برای میهمان داری و اطعام دیگران می­یابد.

     

     

    نگاه به تابلو و دام شیطان  

    البته نگاه به تابلوی اهل بیت علیهم السلام انسان را به کامل ترین عمل ها راهنمایی می­کند اما در کنار آن، شیطان نیز انسان را وسوسه می­نماید که چرا خود را با اهل بیت علیهم السلام مقایسه   می­کنی؟! امکان ندارد که " بتوانی به آنها برسی " و طوری این گونه مطالب را به ما الغاء   می­کند که ما از دستیابی به این صفت مأیوس شویم.

    به راستی چه کسی می­تواند مانند قمر بنی هاشم علیه السلام آنگونه ایثار کند که در اوج عطش در صحرای کربلا آب را تا نزدیک دهان مبارک بیاورند و دوباره آن را رها کرده و قطره­ای از آن ننوشد؟!

    تنها آسیبِ نگاه به زندگی اهل بیت علیهم السلام و اوصاف و کمالات آنها این است که انسان گاهی نا امید شده و می­گوید " نمی­توانم به آنجا برسم ".

    و برای همین معتقدم اگر زندگانی برخی از علمای بزرگ را در بحث ایثار بررسی کنیم اثرات آن بیشتر از نگاه به زندگی اهل بیت علیهم السلام باشد زیرا وقتی می­فهمیم که فلان عالم بزرگ در کنار خودِ ما و در شهر ما و با همین شرایط، زندگی می­کرده و شخصیت ایثارگری نیز بوده است، یقین می­کنیم که ما نیز می­توانیم به این صفت دست پیدا کنیم.

    حکایت انسان های سخاوتمند   

    داستان ابوطاهر بن کثیر    

    ابوطاهر یکی از شیعیان بسیار سخاوتمند و عاشق امیر المؤمنین علیه السلام بوده است. شخصی به او گفت تو را به حق علی بن ابیطالب علیه السلام  قَسَمت می­دهم که درخت نخلی را که در فلان مکان داری به من هدیه کنی! ( درخت نخل در آن زمان بسیار با ارزش بوده است ). ابوطاهر در پاسخ گفت: من به حق امیر المؤمنین علیه السلام آن درخت را به تو هدیه کردم و در کنار آن درخت دیگری قرار دارد که بسیار با ارزش­تر است و آن را نیز به تو هدیه کردم (یعنی بیش از آنچه که سائل تقاضا کرده بود به او عطا کرد ) .

     

     

    داستان ابو مرثد  

    ابو مرثد یکی از انسان­های بسیار کریم در روزگار خود بود. روزی شاعری در مدح او شعری را سرایید و آن را برای او خواند. رسم هم بر این بود که در این گونه موارد صله­ای به شاعر می­دادند. ابو مرثد به آن شاعر گفت: " که من هیچ پولی در منزل ندارم به تو عطا کنم. اما پیشنهاد می­کنم که به اتفاق هم نزد قاضی برویم و تو ادعا کنی که ده هزار درهم از من طلبکاری! من هم اقرار می­کنم که همین مبلغ را به تو بدهکارم اما نمی­گویم بابت شعری است که خوانده­ای. قاضی هم وقتی می­بیند که من ده هزار درهم به تو بدهکارم آن را از من طلب می­کند و اگر نتوانستم بپردازم مرا به زندان می­اندازد.

     سپس همین اتفاق افتاد و آنها نزد قاضی رفته و قاضی او ابو مرثد را به زندان انداخت. خبر زندان شدن او به همسر و فرزندانش رسید که ظاهرا از نظر مالی وضعیت خوبی داشتند، و آنها برای حفظ آبروی پدرشان آن مبلغ را پرداخت نموده و پدر را آزاد می­کنند.

    البته زحمتی که ابو مرثد برای خانواده­ی خویش بوجود آورده بود از نظر اخلاق کار صحیحی نیست.

    معامله­ی با مُرده  

    نقل می­کنند انسان بسیار سخاوتمندی از دنیا می­رود. دوستانش برای زیارت بر قبر او حاضر می­شوند، یکی از آنها که با شتر آمده بود به خواب می­رود و در عالم رؤیا همان صاحب قبر را می­بیند که به او می­گوید: " فلانی مایلی با هم معامله­ای انجام دهیم که تو شتر خود را به من بفروشی و من در مقابل اسب گران قیمت خود را به تو بدهم؟" او نیز می­پذیرد.

    وقتی از خواب بیدار می­شود برای خبر دار شدن از صحت خواب خود به سراغ شتر می­رود و ناگهان او را در حال از دنیا رفتن می­بیند و برای همین به سرعت آن را نحر می­کند تا گوشت او حلال باشد. به هر حال آن گوشت را طبخ کرده و غذای مفصلی به زائرین می­دهد اما هنوز در فکر فرو می­رود که ما شتر خود را برای او دادیم اما خبری از اسب نیست. در راه برگشت شخصی را می­بیند که از روبرو به طرف آنها می­آید.

     آن شخص سراغ صاحب شتر را می­گیرد و جریان خواب را می­پرسد. او نیز خود را معرفی کرده و جریان را توضیح می­دهد. آن شخص می­گوید من فرزند همان صاحب قبر هستم. پدرم به خواب من آمده و می­گوید که اگر مرا به عنوان پدر خود قبول داری آن اسب گران قیمتی را که به تو رسیده به صاحب شتر بده.

    حکایت انسان های بخیل   

    بخیل و انجیر  

    نقل می­کنند که عربی به دنبال کسی می­گشت. اتفاقا کسی که به دنبال او بود و فرد بسیار بخیلی هم بود در جایی نشسته بود و مقداری انجیر هم در جلوی او قرار داشت. وقتی چشمش به آن عرب افتاد عبایش را روی انجیر ها کشید که مبادا آن عرب چشم طمع به انجیر ها بدوزد. مرد عرب مدتی در کنار او نشست و با او صحبت کرد. مرد بخیل  برای اینکه حواس آن عرب را پرت کند تا نتواند انجیر ها را بردارد به او گفت قرآن خواندن بلدی؟ عرب پاسخ داد بله و شروع به خواندن سوره­ی تین کرد و گفت: « و التین و الزیتون و ...» مرد بخیل که تکانی خورده بود از عرب سؤال کرد که این آیه کجا است؟ و او در پاسخ داد زیر همین عبا!

    بخیل و همسفره شدن با مگس ها  

    شخص دیگری که بسیار بخیل هم بوده و نام او در تاریخ آمده است. نقل می­کنند که در سفره­ی خود غذاهای مختلف و گران قیمت می­گذاشت و می­خورد. کسی در وصف او پرسید که چه کسی غیر از او بر سر این سفره می­نشیند؟ پاسخ داد: کرام الکاتبین ( کنایه از اینکه اگر کسی بنشیند جانش را از دست می­دهد ) پرسید آیا کس دیگری هم با او غذا می­خورد؟   گفت : بله مگس ها! سپس راوی داستان مثالی می­زند و می­گوید اگر او مالک بین بغداد و نوبه شود و بین این دو شهر مملو از سوزن باشد و جبرئیل و میکائیل به همراه حضرت یعقوب علیه السلام نزد او بیایند و یعقوب از او درخواست کند که یک سوزن به من بده تا پیراهن یوسف را با آن بدوزم؟ او این کار را نخواهد کرد و حاضر نیست سوزنی را در محضر دو ملک مقرب خدا به نبی خدا حضرت یعقوب علیه السلام عاریه بدهد.

    بخیل و کله­ی گوسفند  

    شخص بخیلی بود که بسیار به گوشت علاقمند بود و لی هیچگاه گوشت نمی­خورد. و       می­ترسید که وقتی غلامش گوشت را طبخ کرد و خواست برای او بیاورد، در راه مقداری از گوشت را بخورد و او متوجه نشود. لذا هر وقت میل به گوشت پیدا می­کرد به غلامش دستور می­داد تا برایش کله­ی گوسفند بخرد نه گوشت آن را. شخصی از او پرسید ما در تابستان و زمستان دیده ایم که تو کله می­خوری نه گوشت! علت این کار چیست؟ مرد بخیل پاسخ داد: برای اینکه من کله­ی گوسفند را کاملا می­شناسم و اگر قسمتی از آن کم شد به راحتی       می­فهمم. برای  همین غلام جرأت ندارد به آن دست بزند.       

     

     

     

    والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



    1 ـ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وَ أَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع فِی وَصِیَّةِ النَّبِیِّ ص لِعَلِیٍّ ع قَالَ یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ لَا تُطِیقُهَا هَذِهِ الْأُمَّةُ الْمُوَاسَاةُ لِلْأَخِ فِی مَالِهِ وَ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِهِ وَ ذِکْرُ اللَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ وَ لَیْسَ هُوَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لَکِنْ إِذَا وَرَدَ عَلَى مَا یَحْرُمُ عَلَیْهِ خَافَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَهُ وَ تَرَکَهُ  وسائل‏الشیعة.ج15 /ص254/باب23/ح20433

    1 ـ «  غایة المکارم الإیثار » غرر الحکم /ح 9171  ، «  کفى بالإیثار مکرمة » غرر الحکم /ح9173

     

    1 ـ « اَلإیثارُ أَشرَفُ الإحسان »غرر الحکم /ح9154

    2 ـ «  اَلإیثارُ أعلى الإحسان [الإیمان‏] »  غرر الحکم /ح 9158

    3 ـ «  من أحسن الإحسان الإیثار »غرر الحکم /ح9176

    4 ـ « اَلإیثارُ غایةُ الإحسانِ »  غرر الحکم /ح 9156

    5 ـ «  الإیثارُ على مراتب الکرم و أفضل الشیم  »  غرر الحکم /ح9160

    6 ـ «  الإیثارُ أفضل عبادة و أجل سیادة » غرر الحکم /ح 9161

    7 ـ «  الإیثارُ أفضل عبادة و أجل سیادة » غرر الحکم /ح 9161

    8ـ «  الإیثار أحسن الإحسان و أعلى مراتب الإیمان »  غرر الحکم /ح 9162

    9 ـ «  الإیثار سجیة الأبرار و شیمة الأخیار »  غرر الحکم /ح 9163

    10ـ  «  الإیثار سجیة الأبرار و شیمة الأخیار »  غرر الحکم /ح 9163

    1 ـ «  بالإیثار یسترق الأحرار » غرر الحکم /ح 9167

    2 ـ «  بالإیثار یستحق اسم الکرم »  غرر الحکم /ح 9168

    «  عند الإیثار على النفس تتبین جواهر الکرماء » غرر الحکم /ح 9170

    4 ـ « من آثر على نفسه بالغ فی المروءة »  غرر الحکم /ح 9173

    5 ـ «  من آثر على نفسه استحق اسم الفضیلة » غرر الحکم /ح 9174

    1 ـ   عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام  قَالَ : إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِیَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ »  الکافی/ج2 /ص84 /ح5

    1 ـ  « لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً » یعنی « قطعا براى شما در رفتار رسول خدا مایه اقتدا و سرمشق زندگى است براى کسى که به خدا و روز واپسین امید (قلبى و عملى) دارد و خدا را بسیار یاد مى‏کند.» احزاب، 21

    2 ـ « فَقیلَ لَه لِمَ تَبکِی فَقالَ لَم یَأتِنی ضَیفٌ مُنذُ سَبعَة أَیامٍ أَخافُ أَن یَکونَ اللهُ قَد أَهانَنی » شرح‏نهج‏البلاغة/ج11 /ص 181

     

    گروه بندی
    کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار