اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اَلحَمدُ لله رَبِّ العالَمینَ وَ الصلوهُ وَ السَّلامُ عَلی أَشرَفِ الأَنبِیاءِ وَ أَقدَمِهِم، حَبیبِ قُلوبِنا وَ طَبیبِ نُفوسِنا، سَیّدِنا وَ مَولانا أَحمَد، أَبِی القاسِمِ مَحَمَّد. صَلَّی الله عَلَیه وَ عَلی أَهلِ بَیتِه المَعصُومِینَ، وَلا سِیَّما بَقِیَه الله فِی الأَرَضِین، عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَه وَ جَعَلَنا مِن أَعوانِه وَ أَنصارِه وَ مِنَ الطالِبینَ لِثارِ جَدِّهِ وَ جَدَتِه وَ لَعنَهُ اللهِ عَلی أَعدائِهم أَجمَعینَ إِلی قِیامِ یَومِ الدّین

    آثار تکبر

     در جلسه­ی گذشته به برخی از آثار تکبر اشاره نمودیم که به ادامه­ی آن می­پردازیم.

    عصانیت متکبر در مواجهه با رد شدن کلامش

    اگر کسی کلام  شخص متکبر را رد نماید بسیار عصبانی می­شود. زیرا خود را بالاتر دیده و فکر می­کند که اگر کسی کلامش را نقض نمود، خودش را از او بالاتر دانسته و کلام این شخص متکبر را ناقص پنداشته است. این فرد با صرف نظر از اینکه آیا رد دیگران دلیلی هم داشته است یا نه، عصبانی می­شود.

    چه بسا گاهی به مطرح کردن سوابق علمی­خود هم بپردازد و بگوید:" من چند سال در دانشگاه درس خوانده­ام. چند کتاب نوشته­ام". چقدر استاد دیده­ام و با این جملات قصد دارد برتری خود را اثبات نماید.  

    در حالی که اگر انسان متواضع بود ممکن است نکات مهمی را از یک کودک بیاموزد و به اشتباه خود پی ببرد. انسانی که به عقیده­ی برخی، از کلمه­ی نسیان به معنای فراموشی گرفته شده و در ذات او فراموشی گنجانده شده است و در این فراموشی­ها اشتباهات زیادی را مرتکب می­شود و باید با حواسی جمع از افراد و اتفاقات پیرامون خود درس بگیرد.

    مدارا نکردن با شاگرد

    شخص متکبر با متعلمین خود رفق و مدارا ندارد. مثلا اگر شاگردی مطلبی را نفهمید حاضر نیست درس را تکرار کند تا او متوجه شود. و یا اگر شاگرد سؤالی را مطرح نمود پاسخش را نمی­دهد و با بی اعتنایی برخورد می­کند.

     

    سیره­ی حضرت فاطمه سلام الله علیها در پاسخگویی به مردم  

    شخصی از  حضرت فاطمه سلام الله علیها سؤالی نمود و ایشان پاسخش را فرمودند. گفت نفهمیدم. دو مرتبه بیان کردند. بار سوم هم گفت نفهمیدم و حضرت باز هم جواب را عنوان نمودند تا اینکه حضرت ده مرتبه آن پاسخ را برایش تکرار نمودند و باز هم او نفهمید.    اما دیگر خجالت کشید چون دید هر مقدار دیگر هم که مطلب را نفهمد باز هم ایشان توضیح می­دهند و دیگر ساکت شد. حضرت زهرا  سلام الله علیها به او فرمودند: نگران مباش! من هر بار که این مطلب را تکرار می­کنم خدای متعال ثواب بسیار مضاعفی را به من عطا می­کند. سپس فرمودند: اگر به یک کارگری، پول زیادی با برای یک کار مختصر بدهند آیا او از این کار خسته می­شود؟ من برای هر مرتبه­ای که برای شما توضیح می­دهم ثواب زیادی می­گیرم.

    آنچه برای خود می­پسندد برای دیگران نمی­پسندد.

    انسان متکبر آنچه را برای خود دوست دارد برای دیگران نمی­پسندد. مثلا دوست دارد دیگران به دیدن او بیایند اما خودش به دیدار کسی نمی­رود. از زیارت باز می­گردد انتظار دارد دیگران به او تلفن بزنند و عرض ارادت کنند اما خودش اینچنین نیست. دوست دارد دیگران جلوی پای او بایستند و راه را برایش باز کنند و یا در مجالس برایش جا باز کنند اما خودش حاضر نیست برای کسی جا باز کند. و یا در صف نماز جماعت نشسته است و کسی دنبال جا می­گردد اما برایش جا باز نمی­کند. در حالی که اگر حواسش جمع بود خودش در احسان به دیگران سبقت می­گرفت و برای آنها جا خالی می­نمود تا در ثواب نماز آنها نیز شریک باشد. 

     

    به دل گرفتن کینه دیگران

    انسان متکبر از این روی که نگران است مبادا دیگران رشد کرده و بالاتر از او بیایند، کینه­ی دیگران را به دل می­گیرد و همیشه در فکر تحقیر و کوچک کردن آن­ها می­باشد.

    تکبر عامل حسادت

    انسان متکبر وقتی که کمالی را در کسی مشاهده می­کند و احساس می­کند که آن فرد در حال پیشرفت و هم رتبه­شدن با خود اوست، حسادت ورزیده و آرزو می­کند نعمت از او زائل شود و دعا می­کند که خدا نعمت را از او بگیرد.   و گاهی پا را از این فراتر گذاشته و غیر از دعا کردن، اقدام عملی هم علیه او انجام می­دهد. مثلا آبروی او را می­برد و او را واقعا کوچک می­کند. و یا کمالات او را کتمان می­کند تا نتواند پیشرفت کند و بدین وسیله برتری خود را بر او حفظ می­کند. و به همین خاطر تکبر سبب رذائل دیگری مثل غضب، کذب و حسادت هم می­شود.

    دروغگویی

    انسان  متکبر به راحتی دروغ می­گوید تا شخص مقابل را فاقد کمال معرفی کند. با دروغگویی به راحتی منکر علم و کمالات او می­شود.

    اضرار به مردم

    تکبر سبب می­گردد تا انسان برای از بین بردن نعمت­های دیگران اقدام کند و به آنها ضرر رساند و از این طریق او را از پیش چشم مردم می­اندازد.

    غیبت و تهمت

    انسان  متکبر برای آنکه بتواند رتبه­ی دیگران را کاهش دهد، به غیبت کردن از آنها روی می­آورد و اگر از بدی آنها برای غیبت کردن خبر ندارد، به آنها تهمت می­زند.

    ترک نصیحت و عدم نصیحت پذیری

    انسان  متکبر از نصیحت کردن به دیگران دوری می­کند که مبادا آنها کمالی پیدا کنند و از حقارت بیرون آیند. از طرفی هر چه مورد نصیحت قرار گیرد، قبول نکرده و زیر بار نمی­رود. بخصوص در هنگام امر به معروف و نهی از منکر. ابتدا می­گوید:" به تو چه ارتباطی دارد؟" و بعد از آن که متوجه ربطش می­شود سعی می­کند  کار خود را توجیه کند و می­خواهد به این وسیله کار خودش را صحیح جلوه دهد.

    اگر بخواهیم به یک جمع بندی مختصر برسیم، می­فهمیم انسان  متکبر برای تحقیر کردن دیگران به هر عمل زشتی متوسل می­شود. از طرفی  به اعمال پلیدی مثل غیبت کردن، تهمت زدن، عصبانیت و حسادت ورزیدن روی می­آورد. و از طرف دیگر، خودش را از کمالاتی همچون نصیحت کردن، عفو کردن، اصلاح کردن، خدمت کردن و دعا کردن به دیگران محروم می­کند تا مبادا آنها کمالاتی پیدا و تفوّق و برتری او از بین نرود.  کظم غیظ نیز ندارد و از دیگران کینه به دل می­گیرد. اگر از او در مورد کمال دیگران سوال شود، با اینکه از کمالات آنها  با خبر است اما به انکار روی می­آورد.

    تکبر مانع از یادگیری

    تکبر مانع از سوال کردن از استاد می­شود. گمان می­کند اگر از استاد سوال کند، زیر دست او خواهد شد. در مقابلِ استاد خود هم تکبر می­ورزد. شخص متکبر از یادداشت برداری از  درس استاد خودداری می­کند و معتقد است " یادداشت برداری از مطالب استاد و یا سخنران، به معنای استفاده­ی از مطالب اوست در صورتی که من به سخنان او گوش نمی­دهم".

    تکبر مانع از حفظ مطالب استاد ( یا سخنران )، استماع سخنان او و حتی مانع از رعایت ادب  در نزد او می­شود. مثلا در نوع نشستن بی ادبی می­کند، پایش را بالا می­گذارد، تکیه می­دهد. در جایی می­نشیند که استاد را نبیند به این معنا که من او را قبول ندارم که بخواهم به او نگاه کنم. رعایت سکوت را نمی­کند. یعنی نه تنها به مطالب گوش نمی­دهد بلکه با دیگران مشغول حرف زدن می­شود.      در آیه 204 از سوره­ی اعراف خداوند متعال راجع به تلاوت قرآن می­فرماید:«وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» یعنی هنگامی که قران تلاوت می­شود هم گوش فرا دهید و پیام قرآن را بشنوید و هم سکوت کنید.

    این چنین است که انسان متکبر در جهل و نادانی باقی خواهد ماند. از طرفی مایل است تا عزت و برتری خود را حفظ کند و از طرف دیگر به خاطر آنکه به مطالب علمی گوش نداده و علمی ندارد، به ریا کردن مبادرت می­ورزد و تظاهر می­کند که آگاه به مطالب علمی است. گاهی هم به باطن خود که مراجعه می­کند، می­فهمد که خبری نیست.

    اما گاهی به جهل مرکب می­رسد. یعنی در ابتدا برای آنکه زیر دست دیگران قرار نگیرد ادعای علم می­کند و آرام آرام فریب خودش را ­خورده و فکر می­کند که حقیقتا عالم است.

    رد سوال و خواهش دیگران

    انسان متکبر در مقابل سوال و یا خواهش دیگران انقیاد ندارد یعنی در مقابل آنها نرم نیست. اگر از او سوال بکنند از این روی که آنها را  حقیر می­شمارد جواب آنها را نمی­دهد. گویی آنان را چنان می­پندارد که اصلا قابلیت سوال از او را ندارند. نه تنها خواهش آنها را اجابت نمی­کند بلکه گاهی به سخن آنها هم گوش فرا نمی­دهد.

    انسان متکبر جواب دیگران را بوسیله­ی تکان دادن سر می­دهد. در صورتی که در مواقعی که شخص نمی­خواهد صحبت کند دستور آنست که با دست جواب دهد. یعنی بوسیله­ی اشاره­ی دست پاسخ مخاطب را بدهد که در این صورت به طور قطع تکبر نخواهد بود. اما جواب دادن بوسیله­ی حرکت سر گاهی نشانه­ی تکبر است. استفاده از حرکات پا در جواب دیگران نیز نشانه­ تکبر و تحقیر آنها است.

    رد کردن هدیه

     تکبر باعث می­شود تا شخص هدیه­ای را که برایش فرستاده­اند رد کند. چرا که خودش را لایق هدیه­ای بزرگتر می­داند و معتقد است آنها با این هدیه ای که برای او فرستاده­اند احترام او را حفظ نکرده­اند.

     گاهی حال او وخیم تر شده، کار به جایی می­رسد که دیگران را لایق آنکه بخواهند به او هدیه دهند نمی­داند.  آنها را در شأن و حد خود نمی­داند که بخواهند طرف او باشند. رعایت نکردن همین نکته در بین خانواده ها گاهی باعث بروز اختلافات می­شود. خانواده ای برای داماد خود هدیه­ای تدارک می­بینند اما او به خاطر تکبری که دارد یا بر می­گرداند و یا می­شکند و همین امر سبب نزاع و درگیری می­شود.

    ردّ  کلام دیگران در صورت نفهمیدن دلیل آنها

    انسان متکبر تا زمانی که دلیل کلام پدر و مادر را نفهمد، سخن آنها را قبول نمی­کند. به والدین خود می­گوید اگر دلیلش را فهمیدم عمل می­کنم و الا نه.

    معنای این سخن آن است که شخص متکبر به فهم پدر و مادرش اعتماد ندارد و چون خودش را بالاتر می­داند مصلحتی را که آنان در نظر دارند قبول نمی­کند. او بر این باور است که خودش باید مصلحت را بفهمد و اگر مصلحت را فهمید عمل می­کند وگرنه از عمل خبری نیست.

    انسانهای متکبری که در مورد احکام دین این گونه برخورد می­کنند نیز از همین دسته می­باشند. هنگامی که با احکامی از قبیل : بلند خواند نماز صبح، عربی خواندن نماز، استفاده نکردن مرد از طلا و یا گوش نکردن به موسیقی  مواجه  می­شوند و از آنها خواسته می­شود که به این دستورات عمل کند، در جواب    می­گوید:" تا علت آن را ندانم عمل نخواهم کرد". معنای این سخن آن است که من خودم را قبول دارم نه دین را. و او  به خاطر همین تکبر خود، مرتکب     

     

    حرام­های فراوانی می­شود. چرا که در دین اسلام علت بسیاری از احکام بیان نشده است به غیر از تعداد کمی از آن که در برخی از کتب گردآوری شده است.[1] چنانچه گاهی پدر و مادر انسان مصلحت نمی­دانند تا علت کاری را برای فرزند خود بیان کنند چرا که فرزند توانایی فهمیدن دلیل را ندارد. به عنوان مثال در دین اسلام علتی برای حرمت استفاده از طلا برای مردان بیان نشده و از صدر اسلام تا چند سال پیش که علم پزشکی پیشرفت نکرده بود کسی نمی­دانست که طلا برای مردان سرطان آور است و موجب سرطان پوست می­شود اما در زنان هیچ اثر سوئی ندارد.

    این نشان از معجزه­ی اسلام است که از آن زمان طلایی را که برای مردم جذاب است برای مردان حرام نموده است، و با اینکه احکام دین در بسیاری از مسائل بین زن و مرد مشترک است اما در این مورد تفاوت قائل شده و آنرا برای مردان حرام و برای زنان حلال نموده است.

      اما انسان دینداری که خداوند را به عنوان خالق خود پپذیرفته است، و    می­داند که چون او انسان را آفریده، به خوبی هم او را می­شناسد و با توجه به مصالح و مفاسد انسان، و با پشتوانه­ی علم و حکمت خود، احکام مورد نیازش را بیان نموده است. برای همین است که به فرمان الهی سر تعظیم فرو آورده و دستورات الهی را مو به مو عمل می­نماید. او می­داند که عقلش از درک بسیاری از این احکام قاصر است و برای عمل نمودن به آنها، به گفتار خدای حکیم اطمینان دارد و برای اثبات آنها به دنبال دلیل دیگری نیست.

    اما کسی که تکبر می­ورزد در واقع خود را از دستیابی به کمالات محروم نماید و به خودش ضرر می­زند نه به خدای مهربان.

    این حالت بی اعتمادی گاهی هم در مجامع علمی به چشم می­خورد. مثلا  عده­ای از پزشکان مطلبی را تایید می­کنند اما یک پزشک متکبر به راحتی و بدون دلیل می­گوید: من قبول ندارم و به نظر آنها اعتماد ندارد.

    شهرت و اجماع بین علما نیز که در علوم حوزوی مطرح می­شود همین­گونه است. شخص متکبر به شهرتی که در میان علمای با تقوا وجود دارد بی اعتنایی  می­کند و نظر دیگری می­دهد. و یا به اقوال اصحاب اجماع که روایات ضعیف را هم نقل نمی­کرده­اند و اطمینان دارد بدون دلیل مطلبی را نقل نمی­کنند اعتماد ندارد و می­گوید:" خودم باید همه را بفهمم".  

    گاهی هم یک تنه در مقابل نظر دهها نفر می­ایسد و نظرشان را قبول نمی­کند.

    سرعت درانکار کلام دیگران

    از نشانه­های دیگر تکبر این است که هنوز صحبت دیگران تمام نشده، کلام آنها به پایان نرسیده و  مراد او معلوم نشده آن را رد می­کند. 

    پس در واقع این فرد متکبر کلام را رد نمی­کند بلکه تفوق و بالاتر بودن گوینده را رد می­کند و با زبان انکار به او می­فهماند که" من بالاتر بودن تو را قبول ندارم".

    اگر این شخص متواضع بود اول کلام را به خوبی گوش می­نمود و بعد از تجزیه و تحلیل آن، در صورت صحیح بودن می­پذیرفت و اگر نادرست بود با دلیل و مدرک آن را رد می­کرد. شخص متکبر بعد از رد کلام دیگران اگر به درستی آن پی برد در صدد چاره جویی برآمده و سعی می­کند دلیل انسانی دیگر را هرچند که ناقص هم باشد در رد کلام او بیان کند.

    گاهی هم به تلبیس روی آورده و از متشابهات استفاده می­نماید یعنی حق و باطل را با یکدیگر مخلوط کرده و با کلامی­ آراسته آنرا به مخاطب تحمیل می­نماید. با این عمل باز هم قصد دارد بهتر بودن خود را به نمایش بگذارد.

    سیره­ی منافقین در مشتبه کردن حقیقت

    در زمان صدر اسلام هم کافرین برای اینکه بر حق غالب شوند از همین روش استفاده می­کردند. قرآن کریم می­فرماید:« وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ» یعنی « و کسانى که کفر ورزیدند گفتند: به این قرآن گوش فرا مدهید و (وقت خوانده شدن آن) سخنان لغو و باطل در آن افکنید، تا شاید پیروز شوید».[2]

     

    کفار در برخورد با قرآن کاری به حق و باطل بودن آن نداشتند و حتی حاضر نبودند اول آنرا بشنوند و سپس اگر بدون دلیل و ناحق بود، رد کنند بلکه از ابتدا می­گفتند در هنگام شنیدن صوت قرآن، با صدای بلند داد و فریاد کنید تا تا صدای آنرا نشنوید. برای آنان فقط غلبه­ی بر مسلمانان مهم بود.

       سنگی با نقش اسامی اهل بیت علیهم السلام

    انگلیسی ها در چند سال گذشته سنگی را از فلسطین سرقت کرده و به کشورشان بردند. در آنجا دانشمندان انگلیسی به تحقیق و بررسی آن سنگ پرداخته و به این نتیجه رسیدند که خط آن به زمان حضرت داود علیه السلام باز می­گردد و نام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و اوصیائشان علیهم السلام بر روی آن کنده کاری شده و در پی آن به تبعیت از پیامبر اسلام و خاندان او سفارش شده است.

    جریان این سنگ در کتاب­ها و جزوات منتشر شد و مردم انگستان بر روی مسئله حساس شدند چون دیدند اگر این مطلب درست باشد باید درباره­ی شیعه تحقیق کنند و به دنبال حقیقت باشند. خبر به پاپ در واتیکان رسید. او هم بدون اینکه از صحت و سقم موضوع تحقیق کند و اگر واقعیت دارد خود نیز به پیروان این مکتب بپیوندد به دولت انگلستان نامه­ای نوشت و در آن خواستار جمع­آوری تمام کتاب­ها و جزواتی شد که این مطلب در آن درج شده بود. 

    اگر عامل این حرکت پاپ را به دقت بررسی کنیم به وجود صفت تکبر در او پی    می­بریم که در اثر آن به سرپوش نهادن حق روی می­آورد.

     

    متکبر و گمان تقرب به خدا

    انسان متکبر گمان می­کند که در نزد خدای متعال از دیگران مقرب تر است. برای همین است که دعای خود را مستجاب می­داند اما دعای دیگران را مردود به حساب می­آورد و در دعای آنان آمین نمی­گوید و معتقد است که خداوند به دیگران اعتنایی ندارد.

    گاهی هم برای اینکه خود را متمایز از دیگران و بالاتر از آنان جلوه بدهد زودتر و یا دیرتر از آنان آمین می­گوید. یعنی می­خواهد به دیگران بفهماند که در سطح آنان نیست.

    در هنگام دعای دسته جمعی و هنگامی که همه به گفتن « یا الله » مشغول اند یا اصلا زمزمه نمی­کند و یا اینکه با صدای آهسته  تکرار می­نماید و با دیگران و هم­صدای با آنها صلوات نمی­فرستد.

    اشتغال به عیوب دیگران و غفلت از خود

    شخص متکبر برای مردم بیشتر می­ترسد تا برای خودش. یعنی چون خود را بالاتر و بهتر از همه می­داند نسبت به آنها دلسوزی و ترحم می­نماید. ترحم او نیز از بی کمالاتی مردم  یا رذیله­هایی که در وجودشان قرار دارد ناشی می­شود.

    مثلا می­گوید:" چرا مردم ناشکرند. چرا زود عصبانی می­شوند.؟ ای کاش این خوبی ها را داشتند".  گاهی هم از عمق جان آهی می­کشد و بر اینکه مردم از کمالاتشان دور  مانده­اند تأسف می­خورد.

    همه­ی اینها گاهی نشانه­ی تکبر است یعنی چون خود را بالاتر از دیگران می­داند به عیوب مردم مشغول شده است.

     پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:« إِذَا سَمِعْتُمُ الرَّجُلَ یَقُولُ هَلَکَ النَّاسُ فَهُوَ أَهْلَکُهُمْ»[3] « یعنی هرگاه شنیدید که مردی می­گوید مردم هلاک شدند بدانید خودش هلاک شده است». زیرا از عیوب خود غافل مانده و به اصلاح خود نمی­پردازد.

    متکبر، نگران بر سوء عاقبت مردم

    انسان متکبر از عاقبت بد خویش خائف نیست و اما  برای عاقبت دیگران نگران است.

    تحقیر و تمسخر دیگران.

     او دیگران را مسخره می­کند و با القاب سبک و زشت صحبت می­کند و با نام کوچک دیگران را صدا می­زند. گاهی هم برای تمسخر دیگران، ادای آنها را در می­آورد که بنا به فتوای رهبر معظم انقلاب حرام است.

    انسان متکبر خود و خانواده­ی خود را بهتر از دیگران می­داند.

    برای همین است که دخالت برخی از خانواده­ها در زندگی جوانان زیاد است چون خود را بالاتر از همه ­می­دانند.

    انسان اگر عالم باشد خود را از دیگران بهتر نمی­داند. زیرا علم از یک طرف به او برتری می­بخشد ولی از طرف دیگر بر علیه او هم حجت ( قاطع عذر ) می­شود یعنی در روز قیامت هیچ عذری از او پذیرفته نمی­شود و اگر تکبر ورزید چوب سنگینی می­خورد. بخلاف انسان جاهل که یا اصلا چوب نمی­خورد و یا اینکه جزای خفیفی می­بیند.

    امام صادق علیه السلام در روایتی می­فرمایند:« یَا حَفْصُ یُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ یُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ » یعنی در روز قیامت قبل از اینکه یک گناه از عالم بخشیده شود هفتاد گناه از جاهل آمرزیده می­شود[4].

    بنابراین علمِ عالم حقیقتا به او تواضع می­دهد. عالم به تقصیرات خود آگاه است و بخصوص می­داند که در معرفت خدا چقدر کمبود دارد. او در مناجات خود با خدای مهربان همانند مولایش امام سجاد علیه السلام خطاب می­کند که :« الهی عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِک» یعنی« خدایا گناه بنده­ات بسیار بزرگ شد ونیکو است که تو او را عفو نمایی!»

    یکی از گناهان ما کوتاهی در معرفت خدای متعال است خدایی که باید در حد توان و فهم خود او را می­شناختیم و به بندگی­اش می­پرداختیم. برای همین نشناختن است که او را اطاعت نکرده و شکر او را هم بجا نمی­آوریم.

     

    امام سجاد علیه السلام که وجودشان ظرف معرفت و محبت و اطاعت خدا بود در صحیفه­ی سجادیه چگونه با خدا مناجات می­نمودند:« خدایا اگر تمام عمرم به بندگی تو بگذرد و همیشه در رکوع و سجود بوده بطوریکه کمرم بشکند و پلک­های چشمم از شدت اشک بیفتد نمی­توانم یکی از نعمت­های تو را شکر گویم».

     در دعای ابوحمزه نیز می­فرماید:« خدایا اگر مرا عذاب نمایی، با عدالت با من رفتار نموده­ای و اگر مرا بیامرزی، تو از بهترین رحم کنندگانی!»

    پس علم هم کمال انسان است و هم دلیلی بر علیه او است. و انسان هر چه عالم تر باشد خشیت و خوف او هم از خدای متعال بیشتر است.

    سؤالی از بحث گذشته

    از طرفی انسان باید در مقابل استادش متواضع باشد و از طرف دیگر فرمودید که در مقابل متکبرین باید متکبرانه برخورد نماییم. اگر شاگردی دچار یک استاد متکبر بود چه وظیفه­ای دارد؟ آیا باید متواضع باشد یا متکبر؟

    پاسخ

    انسان باید هردو جنبه را رعایت کند. یعنی در هنگام یادگیری و تعلم، متواضع باشد. مثلا نباید خود را بالاتر از استادش ببیند، باید به حرف­های او گوش فرا دهد، در میان درسِ او با کسی صحبت ننماید، با تندی با او سخن نگوید، برای اذیت استاد از او سؤال نکند. سؤال خود را تکرار نکند.

     و بالاخره باید به تمام آدابی که شاگرد باید متواضعانه در قبال استادش انجام دهد ملتزم باشد. و اگر بخواهد در حین تعلم کبر بورزد نمی­تواند از استادش بهره­های علمی ببرد.

    اما در مواقع دیگر اگر می­داند که با کبر وزریدن، استادش اصلاح می­شود، می­تواند تکبر داشته باشد. اما راه حل آسان­تری نیز وجود دارد و آن اینکه نامه­ای به طور ناشناس و محرمانه برای او بنویسد و پس از تمجید و تعریف و تشکر از او، بنویسد که"­ گمان   می­کنم این صفت اخلاقی در شما وجود دارد و البته شاید اشتباه کرده باشم" و با چند دعا نامه را به پایان ببرد.

      البته باید به صورت احتمال به آن اشاره کند چرا که تشخیص تکبر در دیگران بسیار مشکل است و همانطور که گفتیم این موارد آثار دائمی تکبر نیست که بتوان از آنها به متکبر بودن کسی پی برد بلکه اگر به سبب روحیه­ی خود بزرگ بینی باشد تکبر است.

     

     

    والسلام علیکم و رحمه الله



    .[1] مرحوم شیخ صدوق رحمه الله در کتابی به نام علل الشرایع احکامی را که علتش بیان شده ذکر کرده­اند­

    [2]. فصلت : 26    

    .[3] بحارالأنوار/ج70 /ص179

    [4]. الکافی/ج1/ص47

     

    گروه بندی
    کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار