بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مال و ثروت؛ جلسه12
تاریخ سخنرانی: 97/10/01
مکان سخنرانی: ادارۀ کل هلال احمر استان اصفهان
استغنا
بعضیها هستند که فقیرند؛ اما استغنا دارند. فقیر است یعنی محتاج است، در زندگیاش کم دارد، اما حالت استغنا دارد. استغنا، یعنی خودش را بینیاز میبیند، احساس میکند، میگوید نه، نه نیازی ندارم. و خیلیها اینطور نیستند. اکثر مردم تا فقیر میشوند فقرشان را احساس میکنند و بهدنبال احساس مدام این در و آن در میزند، وام میگیرد، نمیدانم گاهی شغلش را دو برابر میکند. سطح زندگی را میخواهد بالا بیاورد. لذا ما در مباحث اخلاقی یک بحثی داریم به نام استغنا. استغنا بحث خیلی مهمی است. مثلاً فرض کنید غذای ساده میخورد؛ اما میگوید چیز خاصی نیست، همین غذا خوب است. همین که میگوید همین غذا خوب است اکتفا میکند؛ اما اگر بگوید خوب نیست، غذا را میخورد، اما آرام نیست، از نظر روحی مدام تلاش میکند که مرتبۀ بعدی سطح غذا را را بالا بیاورد. حالا من این مثال بود زدم. برای خانه هم همین است، خودرو هم همین است، اثاث زندگیاش هم همین است. گاهی شده زن و شوهرها با هم اختلاف دارند. زنها بیشتر حساساند؛ مثلاً میگوید بیست سال از عمر این فرشها میگذرد، برو عوضش کن. مرد میگوید،نه چیز خاصی نیست. حالا این را باید دقت بکنیم. اگر انسان احساس کرد که این فرش در شأنش نیست، آنوقت به اضطراب میافتد که باید این را عوضش کند. بعد به آسانی هم که نمیتواند عوضش کند، گاهی در مشکلاتی هم میافتد؛ اما اگر گفت که خوب است، چیز خاصی نیست، همین که میگوید خوب است آرام میشود. لباسی که پوشیده است همینطور است. لباسی را پوشیده است، میگوید نه، این در شأن من نیست، حتماً باید عوضش بکنم. میگوید این خوب است، این خودرویی که دارم خوب است. این چشم و هم چشمیهایی که میگویند چیز خیلی بدی است؛ مثلاً خانمی میبیند که خواهرش اثاث زندگیاش را عوض کرده است. میگوید آنها چنین کردهاند، ما از آنها چه چیزی کم داریم؟! مثل اینکه کسر شأن خودش میداند که مثلاً او عوض نکند. بعد به همسرش فشار میآورد که چه؟!
اسراف و سخاوت؛ دو همسایه
منتها این صحبتی که دارم میکنم عکسش هم هست. بعضیها واقعاً بیش از حد شأنشان دارند بیموالاتی در میآورند و میگویند هیچ چیز نیست. آن هم درست نیست. یعنی من الآن بحث آن طرفش را نمیخواهم بکنم؛ چون آن هم هست. ما اصطلاحاً میگوییم که گاهی زیادهروی میکنند. باید ببینیم این زیادهروی در مصرف اسراف است یا سخاوت است. اینها همسایۀ هم هستند. بعضیها زیادهروی و ریختوپاش میکنند و میگویند: من دست و دلبازم. آیا دست و دلباز است یا اسراف دارد میکند؟! این تشخیصش مشکل است.
زهد و بخل؛ دو همسایه
از آن طرف کمروی هم هست. یک وقت یک کسی در زندگیاش سخت میگیرد. ما نمیدانیم این سختگیری آیا زهد است یا بخل است؟ این زهد و بخل هم همسایۀ هماند. اگر بخواهیم خوبیاش را بگوییم، میگوییم ما زاهدیم. به نام زهد به خانمش فشار میآورد و میگوید ما بیرغبت به دنیا هستیم، اما این تشخیصش مشکل است که آیا واقعاً این آقا زاهد است و یا اینکه دارد زیادهروی میکند و بخیل است؟ اگر بخل است باید خودش را معالجه بکند. اگر زهد است باید تأیید بکند. من الآن وارد این بحث نمیخواهم بشوم؛ چون زوایای زیادی دارد. فقط میگویم تشخیص مشکل است. زود برای خودمان تشخیص ندهیم که اینطور است و معمولاً هم شیطان میآید اعمالمان را برایمان زینت میدهد. میگوید شما سخاوت دارید، دست و دلبازید یا آن طرفش را میگوید زاهدید؛ اما دیگران هم باید قضاوت بکنند. من آنچه که الآن میخواهم به شما بگویم چهار تا راهکار میخواهم به شما بگویم برای استغنا. برای اینکه خودتان را غنی بدانید.
راهکارهای استغنا:
1.نگاهنکردن به مال مردم
نگاه به مال مردم نکنید. این نگاه نکنید، منظورم نگاه با چشم نیست؛ چون پشت صندلی راننده هم نوشته است که لطفاً به صندلی راننده دست نزنید. حالا یک نفر پا میزد، لگد میزد و میگفت خب اینطوری که دیگر اشکالی ندارد و محکم میزد. نه اینکه بگوید دست نزنید، منظور این است که یک مرتبه حواس راننده پرت میشود. اینکه میگویند به مال مردم نگاه نکنید؛ یعنی طمع نداشته باشید، صرف نگاه که اشکالی ندارد. مثلاً یک نفر ماشینی دارد و من نگاه کنم. اینکه طمع داشته باشم بد است. به موتورش طمع داشته باشم، بگویم ای کاش این موتور از من بود، برای چه؟! اگر این طمع را داشتم، دیگر استغنا ندارم. باید این را بچینمش. با چاقو، قیچی اگر چیزی همراهتان است این را بچینیمش. هر چه دیگران دارند بگویید: مبارکش باشد، الحمدلله که خدا به او داده، خدا به او بیشتر هم بدهد. بعد بگویید خدایا به من هم بده؛ اما نگویید آن را بده، همان چیزی که او دارد را بده، آن را رها کن. طمع به مال دیگران نداشته باشیم. روانشناسیاش هم این است. اگر مردم مال برایشان محبوب است، از جانشان بیشتر دوست دارند. وقتی میبینند شما نگاه به مالشان دارید میکنید؛ یعنی نگاهی که میکنید، هیچ چیز، شریک پیدا کرده است دیگر. مردم ناراحت میشوند. اما اگر دیدند شما نگاهش نمیکنید، از شما خوششان میآید و دوستتان دارند. راحت با آنها زندگی میکنید. پس هیچوقت نگاه به مال مردم نکنید.
2.درخواستنکردن از مردم
درخواست کمک از مردم نکنید، مگر کارد به گلویتان، به استخوانتان رسیده باشد، این استثنائش طوری نیست؛ اما تا میشود تحمل بکنید و سؤال نکنید. چیزی از کسی نخواهید. به قول مرحوم پدر ما میگفتند: این زوری که به زبانت میآوری را به پایت بیاور؛ یعنی به جای اینکه دستور میدهی این کار را برایم بکن، این کار را خودت بلند شو انجام بده. این همین است. درخواست کمک از کسی نکنید مگر مجبور باشید. اگر این حالت را هم پیدا کردید، حالت استغنایتان تقویت میشود.
3.آرزوهای طولانینکردن
آرزوهای طولانی نکنید. اینکه میخواهم در آینده چه بکنم، با این آرزوهای طولانی الآن دوباره احساس کمبود میکنید. میگویید اگر بخواهم 5 سال دیگر به فلان جا برسم من الآن ندارم. آرزوهای طولانی نکنید. پیامبر فرمودند طوری زندگی کنید که گویا امروز روز آخر عمرتان است. حالا اگر فردا زنده بودیم روز از نو روزی از نو؛ اما کار که میکنید طوری کار کنید که گویا تا آخرالدهر در دنیا هستید. یعنی در عملتان باید محکمکاری بکنید. برای نسل آیندهتان، برای دویست سال دیگر چیزی میخواهید بسازید، خوب بسازید، خوبش را بسازید؛ اما برای ذخیرهسازی نه. وقتی ذخیرهسازی و نیت آیندهنگری را کمش کردید، حالت استغنا پیدا کردید. میگویید خب برای امروز که دارم، بس است.
4.کوچک شمردن دنیا
شاید از همۀ اینها مهمتر باشد دنیا را کوچک ببینید. وقتی یک چیزی دست کسی میبیند، میگوید نگاه کن، او چه ماشینی دارد؟! جوانها را دیدم گاهی به همدیگر میگویند: میدانی این ماشین چقدر قیمتش است؟! به همدیگر میگویند. اگر یک چیزی را مدام نگاه کردید و مال دنیا را بزرگ شمردید، آنوقت استغنا ندارید. به خودتان مراجعه میکنید، میبینید، میگویید پس من ندارم؛ اما اگر نگاه نکردید و خودتان را مثلاً فوق دنیا حساب بکنید، هر چه در دنیا است از زیر شما بیاید رد شود. کوه صفه رفتید؟ روی کوه صفه که میروید شهر را کوچک میبینید. شهر کوچک نشد، دید شما بزرگ شد. دیدتان را وقتی بزرگ کردید دیگر این خیابان این طرف رودخانه با آن طرف رودخانه همه بزرگ میشود؛ اما اگر دیدتان را در شهر آمدید میگویید این خیابان خانههایش متری پنج میلیون تومان است، آنجا متری ده میلیون تومان است، آنجا متری سه میلیون تومان است، بعد برایتان فرق میکند. بعد میگویید خانۀ ما آنجاست، مثلاً کوچک است. آنوقت استغنا ندارید. دنیا را کوچک ببینید، خودتان را بزرگ ببینید، فوق دنیا. دنیا را کوچک ببینید آنوقت ببینید چه میشود؟! حالت استغنا پیدا میکنید، میگویید فرقی نمیکند.عوام الناس میگویند ما یک خانه میخواهیم زیر پایمان نجنبد. زمینش نجنبد دیگر کافی است. دیگر کاری نداریم این محله و آن محله و این خیابان و آن خیابان باشد، چه فرقی میکند. آنوقت استغنا پیدا میکنیم.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین