بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مال و ثروت؛ جلسۀ 13
تاریخ سخنرانی: 1397/10/08
مکان سخنرانی: ادارۀ کل هلال احمر استان اصفهان

فقر و غنا در فکر
در روزهای شنبه بحث غنا و فقر را خدمتتان داشتم. یک نکتۀ اساسی که وجود دارد: غنا و فقر گاهی در رفتار ظاهری، در جیبمان و در این‌ها سنجیده می‌شود که افراد هم معمولاً همین‌ها را نگاه می‌کنند؛ ولیکن یک فقر و غنایی داریم که در فکر است. به تعبیر عربی قلب. آن مهم‌تر از فقر و غنای ظاهری است. فقر وغنای ظاهری همین است. یک کسی که وضع مالی‌اش خوب است را می‌گوییم غنی است و اگر وضع مالی‌اش خوب نیست و ندارد را می‌گوییم فقیر است.این مربوط به ظاهر است؛ اما بعضی مواقع است که یک کسی را فرض بفرمایید وضع مالی‌اش خوب نیست اما از جهت فکری می‌گوید نه، من الحمدلله چیزی کم ندارم که اصطلاحاً ما به این استغنا می‌گوییم.
استغنا
استغنا یعنی احساس غنی‌ می‌کند، احساس می‌کند. در جیبش پولی نیست و پول ندارد، یک تکه نان خشک می‌خورد و می‌گوید نه برای من همین نان خشک کافی است. همین که می‌گوید کافی است، راحت و با نشاط همین را میل می‌کند. اما یک کسی هم هست که یک‌وقت چلوخورشت می‌خورد؛ اما ناراحت است که چرا دو تاخورشت دیگر نیست. احساسش این است که دارد کم می‌خورد. این احساس‌ها بدتر از داری و نداری است. حالا این نکته را ما بیاییم در رفتار با یکدیگر ببینیم. کسانی که ازدواج کردند، مرد اگر احساس کرد که محتاج کمک خانمش است، این خودش یک نوع فقر است، همین. احساسش این است. نشانه‌اش هم این است که مدام به خانمش دستور می‌دهد. می‌گوید این کار را بکن، این کار را نکن. وقتی هم که نمی‌کند احساس می‌کند یک چیزی کم دارد. این خودش یک نوع فقر است. یکی دیگر به‌عکس است هیچ دستوری به خانمش نمی‌دهد. ازدواج کردند و محبت به همدیگر دارند، احضار علاقه به همدیگر دارند و دستور نمی‌دهد؛ چون می‌گوید من نیاز ندارم. نیاز خودش را هم خودش برآورده می‌کند. بالاخره مگر می‌شود یک کسی نیاز نداشته باشد؟! خب چرا اما خیلی ساده بدون اینکه فکر بکند، حالا ناراحت باشد نه. فرض کنید یک دست لباس می‌خواهد بشوید،  لباس‌هایش را برمی‌دارد خودش می‌شوید. به جای اینکه به خانمش بگوید این را بشوی، خودش می‌شوید. به شرط اینکه خانمش هم سوء استفاده نکند و بگوید عجب شوهری داریم و پیش خودش بگوید نه... . این را دارم از یک زاویه می‌گویم و فقط بحث را مطرح می‌کنم به شرطی که مشکل خاصی پیش نیاید. دو تا رفیق حالا زن و شوهر را نگویم. دو تا رفیق آن هم همین‌طور. اگر نیاز خودش را روی دوش رفیقش نیندازد، بگوید برو نان بگیر، چه کار بکن، کارش را خودش می‌رود انجام می‌دهد و یک احساس غنایی دارد؛ به خلاف اینکه به رفیقش دستور دهد یا خواهش کند که شما این کار را برایم بکن. روایت می‌گوید که اگر به دیگری دستور دادی، احتیاج به دیگری داشتی بدان اسیر او هستی و اگر احتیاج به دیگری نداشتی بدان نظیر او هستی. ما این را رویش خیلی توجه نمی‌کنیم و ظاهر را نگاه می‌کنیم. می‌گوییم من یک دستور به فلانی دادم، او هم رفت کارم را انجام داد. خوشحالم که او را در خدمت خودم قرار دادم. یک مشکلی برای من حل کرد؛ اما فکر این را نمی‌کنم که من اسیر او شدم. یعنی درواقع دارم می‌گویم من محتاج به شما هستم. این را دقت بکنیم که احساس غنا و احساس فقر اولاً مربوط به دل است. عمده‌اش آن است. رابطه‌اش با داری و نداری ظاهری رابطه‌اش به اصطلاح عام و خاص من وجه است؛ یعنی گاهی دارد، گاهی دارد می‌گوید من فقیرم. گاهی ندارد می‌گوید من فقیرم و به‌عکس گاهی دارد می‌گوید من غنی‌ام، گاهی هم ندارد و باز هم می‌گوید من غنی‌ام؛ یعنی هر چهار حالت است. لذا ما می‌فهمیم این داری و نداری ظاهری معیار نیست. باید این را بفهمیم و خیلی‌ها هستند این‌طوری‌اند که ندارد؛ اما احساس فقر نمی‌کند. لباسش را مثلاً دوسال است عوض نکرده، اما احساسی هم نمی‌کند که کمبود دارد. می‌گوید نه چیزی نیست الحمدلله لباسم خوب است، مشکلی که من ندارم. اما یک کسی هم هست همین‌طور در احساسش است که یک چیزی کم دارد و می‌گوید من دو سال است لباس عوض نکردم. حالا مگر چه شد؟! عوض نکرده باشی. یک نان خشک می‌خورد یک کسی خیال می‌کند چه‌طوری شده است. یک شب بی‌سحری شده است فردا به هر کسی می‌رسد می‌گوید می‌دانی دیشب چه شد؟ دیشب سحری گیرمان نیامد و خوابم برد و چه. خیال می‌کند یک چیز خاصی شده است. قبل از اینکه این حرف را بزند احساس کمبود خودش را دارد نشان می‌دهد. در حالی که اگر غنی باشد، استغنا دارد؛ یعنی روحش روح غنی‌ای باشد، فوق دنیا حرکت بکند، آن وقت ببینید هرچه می‌شود خیلی راحت رد می‌شود.
یک کسی که یک سر و گردن از آب بالا باشد این موجی که می‌آید از زیرش رد می‌شود؛ اما اگر سرش هم‌سطح آب باشد تا موج می‌آید سرش را زیر آب می‌برد. ماها در زندگی، الآن داریم زندگی می‌کنیم. چیزی هم نیست؛ اما بالاخره سختی‌ها و مشکلات به سمتمان می‌آید. اگر یک سر و گردن بالاتر باشیم همین‌طور رد می‌شود، هیچ چیزمان هم نیست. می‌گوییم چیزی خاصی نیست. از این مشکلات همه دارند چندتایش را هم ما داریم. اما اگر این‌طوری نباشیم، کم‌ظرفیت باشیم، فعلاً امروز را داریم می‌گذرانیم؛ اما یک مقدار سخت‌تر بشود دادمان بالا می‌رود. به‌خصوص در فقر و غنا که الآن داریم صحبت می‌کنیم این‌طوری است. سعی کنیم استغنا داشته باشیم. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) یک غذای متعارفی می‌خوردند. یک نان خشکی، نان خشکی را برمی‌داشتند. بعد این را هم از گنجه درآوردند که درش را بسته بودند که کسی خنده‌اش گرفت گفت مگر کسی طمع می‌کند؟ فرمودند نه، این بچه‌ها گاهی می‌آیند روغنش می‌زنند. من می‌خواهم روغنش نزنند تا نرم نشود همین‌طور سفت باشد. اما کار امام را ما هیچ وقت نمی‌توانیم انجام دهیم. این جمله را دقت کنید یک موقعی امام فرمودند چقدر بد است که انسان برای یک وعدۀ شکمش گناه بکند. یعنی کسی که با یک وعده شکمش زود سیر می‌شود مگر برای یک وعده انسان چقدر می‌خواهد غذا بخورد؟! اما این احساس در وجود امام است، در وجود ماها کم است. این را باید تقویتش بکنیم و با همان چیزی که داریم احساسمان را تقویت بکنیم که فوق دنیا باشیم. در کنار این احساس معنایش کمبود عملی نیست. یک وقت کسی تنبلی نکند و به خانمش بگوید که قناعت کن و نمی‌دانم چه. نه، تنبلی نکند، آن رفتار متعارف، تلاش متعارف را بکند. اینکه دارم می‌گویم مربوط به خودمان است که احساس بکنیم. مثل یک کسی که داخل اتاق نشسته، احساس کند در رویش قفل است. همین احساس ببینید چه کارش می‌کند آشفته می‌شود. بلند می‌شود، حالا آیا در بسته است یا نه؟ گاهی بسته است، گاهی هم باز است؛ یعنی آن اعم از این است. در ظاهر گاهی واقعاً بسته است، گاهی هم واقعاً باز است. اصلاً من کاری به ظاهر ندارم. احساس مربوط به قلب است. همین که احساس کند در قفل است ناراحت می‌شود. احساس بکند در باز است کار حل می‌شود. اما در باز نمی‌شود، حالا ممکن است در باز باشد یا بسته باشد. لذا می‌گویند تلاش متعارف را در ظاهر داشته باشیم. احساسمان را سعی کنیم فوق دنیا باشد، این است.
نسبت به دیگران هم یادمان باشد به این حدیث عمل کنیم که امیرالمومنین(علیه‌السلام) فرمودند: «احْتَجْ إِلَى مَنْ شِئْتَ تَکُنْ أَسِیرَهُ»؛ احتیاج به هرکه داشتی بدان اسیرش هستی. «وَ اسْتَغْنِ عَمَّنْ شِئْتَ تَکُنْ نَظِیرَهُ»[1]؛ از هر کسی می‌خواهی خودت احساس بی‌نیازی بکن، بگو من به این آقا نیازی ندارم، به برادرم نه، نیازی ندارم. حالا می‌خواهد کمک بکند بکند، دستش هم درد نکند؛ اما می‌گوید من نیازی ندارم. فرمودند: «وَ اسْتَغْنِ عَمَّنْ شِئْتَ تَکُنْ نَظِیرَهُ» از هر کسی بی‌نیاز شدی آن وقت نظیر او می‌شوی.

«و صلی الله علی محمد و آله»


[1] . بحار الانوار، ج72، ص107.

 

 

گروه بندی
کانال تلگرام - دروس کانال تلگرام - بیانات و اخبار