بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تبیین بیانیۀ گام دوم انقلاب؛ جلسۀ 2
تاریخ سخنرانی: 97/12/14
مکان سخنرانی: حوزه علمیۀ صدر بازار
درس خارج فقه
این بخشی که میخواهیم بخوانیم مربوط به این است که انقلاب ما شعارهایی دارد که تاریخ مصرف ندارد. به دلیل اینکه مطابق با فطرت انسان است. انسانها فطرتشان که عوض نمیشود. آنوقت شعارها همیشه زنده است. میفرمایند: «برای همه چیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد؛ اما شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است. آنها هرگز بی مصرف و بی فایده نخواهند شد.» مربوط به آیندهاش است یعنی آینده هم تمام این شعارها همینطور زنده است. «زیرا فطرت بشر در همۀ عصرها با آن سرشته است. چند نمونه از این شعارها این است: آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزت، عقلانیت، برادری. هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دورهای بدرخشد و در دورهای دیگر افول کند. هرگز نمیتوان مردمی را تصور کرد که از این چشماندازهای مبارک دلزده شوند. هرگاه دلزدگی پیش آمده از رویگردانی مسئولان از این ارزشهای دینی بوده است.» یعنی وقتی مسئولان پشت میکردند مردم از اینها ناراحت میشدند «و نه از پایبندی به آنها و کوشش برای تحقق آنها.»
این اشاره به یک نکتهای است که گاهی گفته میشود که دست از شعارها برداریم تا انقلاب پیش برود. میگویند نه اینطور نیست افراد در انقلاب وقتی که تحقق شعارها را انجام دادند، اتفاقاً مردم این را بیشتر حمایت میکنند. اگر دلزدگی بوده وقتی بوده که مسئولان پشت کردند؛ البته بخشی از آنها به این ارزشهای دینی پشت کردند.
قسمت بعدی بیانیه این است: «انقلاب اسلامی هم چون پدیدهای زنده و با اراده همواره دارای انعطاف و آمادۀ تصحیح خطاهای خویش است؛ اما تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست.» تجدید نظر راجع به اصول است. در اصول تجدید نظر نمیکنیم؛ اما در روشها گاهی برخوردمان مثل فرض کنید در تولید نسل، یک زمانی گفتند کمتر، بعد متوجه شدند که اشتباه است. گفتند نه اشتباه کردیم و باید تکثیر نسل بشود. پس این است که اگر خطا کردیم میگوییم که اشتباه کردیم که اینجا این کار را کردیم؛ اما اصول انقلاب که مربوط به همان شعارهایی است که هست اخلاق را آیا ما اشتباه کردیم؟ ترویج معنویت را آیا اشتباه کردیم؟ استقلال آزادی، عقلانیت، برادری، این چیزهایی که مطابق با فطرت است، اینها تجدیدنظرپذیر نیست. «به نقدها حساسیت مثبت نشان میدهد.» یعنی انقلاب ما اینطوری است. «و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرفهای بی عمل میشمارد.» آنهایی که حرف بی عمل میزنند خلاصه مورد نقد واقع میشوند. این خودش یک نعمت است. «اما به هیچ بهانهای از ارزشهایش که بحمدلله با ایمان دینی مردم آمیخته است فاصله نمیگیرد. انقلاب اسلامی پس از نظامسازی...» منظورشان سال 57 است که نظام ساخته شد. «انقلاب اسلامی پس از نظامسازی به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمیبیند که هم جوشش انقلابی داشته باشیم هم نظم سیاسی.» اینها یکی است چون بعضیها فکر میکنند جوشش انقلابی یعنی بی نظمی، بریزیم همه چیز را به هم؛ «بلکه از نظریۀ نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند. جمهوری اسلامی متحجر و در برابر پدیدهها و موقعیتهای نو به نو فاقد احساس و ادراک نیست؛ اما به اصول خود بهشدت پایبند و به مرزبندیهای خود با رقیبان و دشمنان بهشدت حساس است.» پس از علومی که در دنیا رایج است استفاده میکنیم؛ اما اینکه بخواهیم نوکر آنها باشیم، وابسته به آنها باشیم، بخواهیم تسلیم دستورات آنها باشیم و بپذیریم نه، اینها دو تا مطلب است. بعضیها فکر میکنند تا میخواهیم از علوم غرب استفاده کنیم، باید تسلیم آنها باشیم. غربیها اشتباهی که دارند این است که از علوم ما استفاده نمیکنند. بهخاطر عدم تربیتشان است؛ چون آنها تربیت اخلاقی ندارند و چون تربیت اخلاقی ندارند متکبرند و تکبرشان از علومی که ما داریم محرومشان میکند و این تکبرشان بهشدت در رفتارهایشان پیدا است. فقر فکری و اخلاقی که دارند عقلشان را کاملاً بسته کرده و محرومشان کرده است. ما این را قبول نداریم. تربیت دینی ما به ما میگوید که متواضع باشید و از علوم افراد استفاده کنید. «خذ الحکمه» ولو از دهان کافر میگوید حکمت را بگیر و از آن استفاده کن؛ اما وابستگی نه.
میفرمایند: «با خطوط اصلی خود هرگز بی مبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند.» این عبارت را حالا دقت کنید، دیروز هم اشاره کردم که ما بایدها و واقعیتهایی داریم. باید به عدالت میرسیدیم؛ اما واقعیت جامعه را الآن وقتی نگاه میکنیم میبینیم هنوز عدالت پیاده نشده است. خیلی خب، بین اینها فاصله است. مثل این است که من میگویم باید مهدیگونه بشوم. این باید است اما واقعیت چیست؟ میبینم خیلی فاصله دارم. خب اینجا هم در عبارتشان میفرمایند: «بیشک فاصلۀ میان بایدها و واقعیتها همواره وجدانهای آرمانخواه را عذاب داده و میدهد اما این فاصلهای طی شدنی است و در 40 سال گذشته در مواردی بارها طی شده است.» در بعضی موارد مثلاً در بحث استقلال، گاهی محکم گرفتیم و نگذاشتیم استقلال و آزادیمان به هم بخورد. «بیشک در آینده با حضور نسل جوان مؤمن و دانا و پرانگیزه با قدرت بیشتر طی خواهد شد.» در این بیانیه که حدوداً 6000 کلمه است، 41 مرتبه لفظ جوان تکرار شده و رهبر معظم به این خیلی اهمیت میدهند و میگویند اول انقلاب این جوانها بودند، جنگ را چه کسانی اداره کردند؟ این سردارانی که حالا ما اسمشان را یاد میکنیم و خیال میکنیم که این سرداران باید 40 سال 50 سالشان باشد. الآن سرداران اینطوری هستند دیگر. اما آن موقع اینها چند سالشان بوده؟ بیستوسه چهار سالشان بوده است. اگر سنهایشان را نگاه بکنید این است که یک جوان از یک درایت قویای برخوردار بود که جنگ را اداره میکرد. فکر میکردند، عقلها به کار بود. آن زمان وقتی میگفتند جوان، منظورشان بین 20 تا 25 سال بود. الآن یک آقایی را برای امامت نماز جمعه نصبش میکنند، نزدیک 60 سالش است و به آن جوان میگویند. انسان خندهاش میگیرد، 55 سالش است، نزدیک 60 سالش است میگویند ایشان جوان است! برای چه به او جوان میگویند؟ چون آنهایی که مسئولاند خودشان 70 سال 80 سالشان است و آن وقت به ایشان جوان میگویند. در حالیکه خود رهبر معظم زمانی که ریاست جمهور بودند چهل و سه چهار سالشان بود. در رهبریشان حدود پنجاه و چهار سالشان بود که به رهبری رسیدند و آن موقع کسی جوان نمیگفت؛ چون اکثراً هم سن و سال خود ایشان بودندً. حالا یک طوری شده که وزیر و وزرا تمام از پیرها انتخاب شدهاند. نتیجه این شده که تا یکی مثلاً 55 سال 60 سالش است میگویند ایشان جوان هستند؛ در حالیکه نیست. منظور رهبر معظم این نیست. حقیقتاً باید میدان داده بشود. جوانها خوب میتوانند خدمت بکنند و نشاط هم دارند. یک بخش دیگرش را هم عرض بکنیم. «انقلاب اسلامی ملت ایران قدرتمند اما مهربان و با گذشت و حتی مظلوم بوده است. مرتکب افراطها و چپرویهایی که مایۀ ننگ بسیاری از قیامها و جنبشها است نشده است. در هیچ معرکهای حتی با آمریکا و صدام گلولۀ اول را شلیک نکرده.» این برای ما افتخار خیلی بزرگی است. آمریکا نمیتواند چنین ادعایی بکند و بگوید ما هیچوقت شروعکنندۀ جنگ نبودیم. تنها کشوری که ادعا میکند کشور ماست. میگوید ما هیچوقت شروعکننده نبودیم. در صدر اسلامش هم همینطور است؛ منتها این انگلیسیهای خبیث که خودشان شروعکنندۀ جنگ هستند و کثافتکاریهایی که میبینید و همین اسرائیل را انگلیسیها آمدند راه انداختند، آنوقت میآیند به ما تهمت میزنند و میگویند اسلام را ثروت حضرت خدیجه و شمشیر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) جلو برده است. ببینید اینها را در سر ما کردند؛ یعنی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) با زور اسلام را چه کار کردند؟ با زور شمشیر جلو بردند. وقتی میرویم بررسی میکنیم میبینیم دروغ بزرگی است که اصلاً ما یک موردش را هم نداریم که امام شمشیر بالای سر کسی بگیرند و بگویند باید مسلمان بشوی و الا میکشمت. اصلاً عکس قضیه را داریم. «لا اکراه فی الدین» برای عقاید است، برای اعمال که نیست. در عقاید «لا اکراه» است و از جمله این است، مثلاً جنگهای صدر اسلام هیچ کدامش بدوی نیست و تمام برای دفع ایذاء بوده است. بروید نگاه بکنید میبینید اما این معنایش این نیست که پیغمبر حقی نداشتند، چرا حق داشتند جنگ را شروع بکنند؛ اما این کار را نمیکردند. مثلاً در جنگ بنی نضیر با یهودیهای مدینه که سال چهارم اتفاق افتاد، چرا پیغمبر تا 4 سال با اینها مدارا کردند؟ چون آنها کاری نداشتند اما وقتی شروع به شیطنت کردند و علیه مسلمانها اقدام کردند، پیغمبر هم با آنها جنگ کردند و اینها را از مدینه بیرونشان کردند و گفتند اینجا بایستید، قرارداد هم با آنها بسته بودند. «این یک افتخار برای ما است که در همۀ موارد جمهوری اسلامی هیچ وقت گلولهای را اول شلیک نکرده است و پس از حملۀ دشمن از خود دفاع کرده است و البته ضربت متقابل را محکم فرود آورده است. این انقلاب از آغاز تا امروز نه بیرحم و خونریز بوده و نه منفعل و مردد. با صراحت و شجاعت در برابر زورگویان و گردنکشان ایستاده و از مظلومین و مستضعفان دفاع کرده است. این جوانمردی و مروت انقلابی، این صداقت و صراحت و اقتدار، این دامنۀ عمل جهانی و منطقهای در کنار مظلومان جهان، مایۀ سربلندی ایران و ایرانی است و همواره چنین باد.»
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»